بتسدا گیم استودیوز یکی از بهترین استودیوهای بازیهای نقشآفرینی در تاریخ است و حالا که جدیدترین اثر آنها، Starfield، منتشر شده، قصد داریم تا تمام نقشآفرینیهای این استودیو را ردهبندی کنیم.
در تقریبا ۳۰ سال گذشته، Bethesda دائما در حال به جلو راندن ژانر نقشآفرینی در بازیهای ویدیویی بوده است. با وجود اینکه Bethesda بازیهای با کیفیت زیادی را ساخته و منتشر کرده، اما نام این استودیو همیشه با فرنچایزهای Fallout و The Elder Scrolls گره خورده است. حالا که این استودیو جدیدترین نقشآفرینی حماسی خود یعنی Starfield را در دسترس جامعه گیمینگ قرار داده، فرصت بسیار مناسبی پیش آمده تا نگاهی به تاریخچه غنی نقشآفرینیهای این استودیو بیندازیم و آنها را ردهبندی کنیم.
پیش از اینکه به خود فهرست برسیم، باید چند قانون در مورد آن را با هم مرور کنیم:
- این لیست بیشتر روی نقشآفرینیهای توسعه یافته توسط Bethesda Game Studios تمرکز دارد. پس عناوینی مثل Pirates of the Caribbean و شبه-نقشآفرینیهایی مثل Prey و Dishonored که توسط این شرکت منتشر شدهاند در این فهرست نیستند.
- با این وجود، تصمیم گرفتهایم که Fallout: New Vegas را در این فهرست قرار دهم. این بازی توسط Obsidian Entertainment توسعه یافته، اما بخش مهمی از میراث Fallout خود Bethesda به شمار میرود و از Fallout 3 الهام زیادی گرفته است.
- این فهرست شامل نقشآفرینیهای متنوعی میشود، اما بازیهایی مثل Fallout Shelter و The Elder Scrolls Adventures: Redguard در آن نیستند چرا که این بازیها شامل المانهای نقشآفرینی کافی نیستند.
با این اوصاف، این شما و این ردهبندی تمام نقشآفرینیهای Bethesda:
۱۳. Fallout 76
با وجود اینکه چند بازی هستند که در ابتدا قصد داشتم پایینتر از Fallout 76 قرار دهم، این بازیها بیشتر مشکلاتشان را به دلیل سن بالای خود دارند و نه طراحی بد. Fallout 76 متفاوت است. با بازی مدرنی طرف هستیم که باید از مزایایی اکثر بازیهای جدید بهره میبرد. در عوض، Fallout 76 آمد و تبدیل به نمایندهای برای بدترین المانهای طراحی مدرن گیمینگ و صنعت بازیهای ویدیویی شد.
پس از یک روند توسعه کابوسوار، Fallout 76 با یک ناله و شیون در دسترس تمام بازیکنان در سرتاسر جهان قرار گرفت. حتی پیش از عرضه بازی، نگرانیهای زیادی در مورد این ایده و حتی جذابیت یک تجربه چندنفره Fallout وجود داشت و عرضه Fallout 76 مهر تاییدی بر تمامی این نگرانیها زد. آنهایی که توانستند مشکلات فنی متعدد بازی را نادیده بگیرند و زمان زیادی را در آن صرف کردند، با جهانی مواجه شدند که خالی و بیروح بود. نمک روی زخم هم تصمیمات واضحا سودجویانه Bethesda بود که قصد داشت این بازی را تبدیل به اثری سرویسمحور کند.
البته اگر منصف باشیم، باید گفت که Fallout 76 در حال حاضر بهتر شده است. بسیاری از مشکلات فنی بازی رفع شدهاند و کارهای بیشتری برای انجام دادن در جهان آن وجود دارند. المانهای جامعهمحور چندنفره بازی که همیشه یکی از نکات مثبت محدود آن بودند هم بهتر از همیشه هستند. بهترین چیزی که در مورد این بازی میتوان گفت، این است که Fallout 76 در حال حاضر در نقطهای قرار دارد که به هنگام عرضه باید میبود.
۱۲. The Elder Scrolls: Blades
برخلاف Fallout Shelter (همان طور که اشاره شد در این فهرست نیست)، The Elder Scrolls: Blades تلاش میکند تا تجربهای مشابه با سایر بازیهای The Elder Scrolls را روی پلتفرم موبایل ارائه دهد. در واقع بازی به ریشههای Elder Scrolls باز میگردد و تجربه یک Dungeon Crawler اول شخص را به بازیکن ارائه میدهد که ستون فقراتی برای ایدههای دیگر گیمپلی است. در نگاه اول، Blades مثل یک Elder Scrolls واقعی است.
این بخش بزرگی از مشکل است. چرا که Blades آن قدر به یک The Elder Scrolls واقعی نزدیک میشود که وقتی میفهمید در اصل با یک بازی موبایلی پر از پرداخت درون برنامهای طرف هستید، احساس میکنید که به شما خیانت شده است. با وجود اینکه Blades سعی میکند با برخی از المانهای نقشآفرینی سنتی خود چیز نسبتا متفاوتی را ارائه دهد، خیلی زود متوجه خواهید شد که این بازی بیش از حد سطحی و خستهکننده است.
Fallout Shelter در الهام گرفتن از منبع اقتباس خود و ارائه یک بازی مدیریتی واقعا سرگرمکننده بسیار بهتر عمل کرده بود. Blades اثری جاهطلبانهتر اما به صورت همزمان به طور دردناکی آشنا است.
۱۱. The Elder Scrolls: Arena
اثری که فرنچایز The Elder Scrolls را آغاز کرد هم عنوانی به شدت متفاوت از چیزی است که این سری با آن شناخته میشود و هم به طرز عجیبی نمایانگر بسیاری از ایدههای بزرگتر این فرنچایز است.
همانند سایر بازیهای The Elder Scrolls، در Arena هم با یک جهان پرجزئیات، ماموریتهای جانبی زیاد، یک سیستم خلق شخصیت گسترده و فرصتهای زیاد برای نقشآفرینی طرف هستیم. نگاه به این بازی در عصر مدرن و دیدن اکثر المانهای برتر و تاثیرگذار سری Elder Scrolls در آن به شدت جذاب است.
با این وجود، تجربه The Elder Scrolls: Arena برای مدتی طولانی میتواند کمی دشوار باشد. به عنوان یک Dungeon Crawler، اندازه و جاهطلبی The Elder Scrolls در بسیاری از مواقع به ضررش تمام میشود. در مقایسه با اثری مثل Ultima Underworld (یکی از منابع الهام اصلی بازی)، Arena به اندازه کافی روی المانهای Dungeon Crawler خود تمرکز نمیکند و به اندازه کافی منسجم نیست تا بخش مهمی از تاریخچه این بازیها باشد.
Arena به خاطر جاهطلبی و همچنین تاثیرهایی که به لطف نسخههای بعدی The Elder Scrolls روی جهان گیمینگ گذاشته شایسته تحسین است، اما اینکه آیا باید آن را تجربه کنید یا نه مسئله کاملا متفاوتی است.
۱۰. An Elder Scrolls Legend: Battlespire
در کنار The Elder Scrolls Adventures: Redguard (که به اندازه کافی شامل المانهای نقشآفرینی نمیشود)، Battlespire فراموششدهترین تکه از تاریخچه سری The Elder Scrolls است. Battlespire که در ابتدا قرار بود یک بسته الحاقی برای Daggerfall باشد، یک تجربه خالصتر Dungeon Crawler است که بسیاری از المانهای نقشآفرینی Daggerfall را رها میکند. در عوض، این بازی به شما یک سلاح میدهد و شما را راهی سیاهچالههای عمیق و خطرناک میکند.
با این وجود، صرفا به خاطر اینکه Battlespire فراموش شده دلیل نمیشود با اثری فراموششدنی طرف باشیم. این بازی یک اکشن نقشآفرینی سرگرمکننده است که بعضا مثل نسخه Dungeon Crawler یک شوتر اول شخص دهه نودی میماند. همچنین این بازی شامل داستانگویی و نویسندگی جالبی میشود که معمولا در این نوع آثار دیده نمیشوند. در واقع چیزهای زیادی برای دوست داشتن این بازی وجود دارند، خصوصا برای اثری که کاملا فراموش شده است.
متاسفانه Battlespire یک تجربه اساسا دشوار است که هنوز هم به طرز شوکهکنندهای پر از باگ و به طرز خیرهکنندهای سخت است. راستش را بخواهید برای به پایان رساندن این بازی با لبخندی روی صورت باید یک مازوخیست کامل باشید. با این وجود، Battlespire هنوز هم شایسته میراث بزرگتری است.
۹. The Elder Scrolls: Daggerfall
این دشوارترین بازی برای ردهبندی در این فهرست بود. حقیقت امر این است که Daggerfall بسیاری از مشکلات Arena را با خود حمل میکند. کسانی که تحمل نقشآفرینیهای PC این دوره از گیمینگ را ندارند، نمیتوانند حتی سادهترین المانهای تجربه Daggerfall (اکشن، مکانیابی و خصوصا رابط کاربری) را تحمل کنند. حتی به هنگام عرضه هم Daggerfall به خاطر جاهطلبی بیش از حد مورد انتقاد قرار گرفت.
با این وجود، پس از گذشت این همه سال، تحسین برانگیز ندانستن جاهطلبیهای Daggerfall کار دشواری است. چگونه نمیتوانید به اثری که نقشه آن حدودا اندازه بریتانیا عظیم است احترام بگذارید؟ البته فناوری تولید تدریجی به کار گرفته شده در این بازی به این معنا است که بسیاری از بافتها و حتی نواحی تکراری هستند.
در حالی که اندازه Daggerfall مبحث اصلی اکثر گفتوگوها در مورد این بازی است، اما برخی از نوآوریهای این دنباله در زمینههای دیگر هستند که اهمیت بیشتری دارند. Daggerfall نه تنها داستانگویی، مبارزه و امکانات رشد شخصیت این سری را بهبود میبخشد، بلکه این کارها را طوری انجام میدهد که در نسخههای بعدی The Elder Scrolls اثرش کاملا دیده میشود.
۸. Fallout 4
اگر بتوانید Fallout 4 را از سایر بازیهای فرنچایز و این فهرست جدا کنید، همچنان چیزهای دوستداشتنی زیادی را در آن خواهید یافت. در این بازی جهانی بزرگ و پر شده از فعالیتهای روایتمحور و همچنین حواسپرتیهای سرگرمکننده وجود دارد. شما میتوانید صدها ساعت را صرف پرسه زدن در جهان Fallout 4 کنید و در نهایت آن قدر با لحظات ارزشمند مواجه شوید که این سرمایهگذاری زمان توجیه شود. اگر این موارد برای شما کافی نیستند، باید گفت که این بازی چند بسته الحاقی بسیار با کیفیت هم دارد که میتوان گفت حتی از بازی اصلی هم بهتر هستند. به عنوان یک بازی جهان باز با تم Fallout، میتوان گفت که Fallout 4 در انجام ماموریت خود موفق میشود.
اما به عنوان یک نقشآفرینی، Fallout 4 تقریبا از همان ابتدا زمین میخورد و هرگز هم بلند نمیشود. به عنوان نسخه جدید اصلی فرنچایزی که استاندارد ژانر نقشآفرینی را بالا برد، Fallout 4 به طرز شوکهکنندهای شامل المانهای نقشآفرینی بسیار کمی میشود. انتخابهای ساخت شخصیت و دیالوگ به طرز خندهداری محدود است. داستان بازی به طرز آزاردهندهای بسته (و راستش را بخواهید اکثرا بد) است و به عنوان اثری که تا این حد روی لوت و تیراندازی تمرکز دارد، لوت و تیراندازی در آن خیلی خوب نیستند. حتی مکانیکهای ساخت پایگاه هایپ شده آن هم از المانهای نقشآفرینی اصلی بازی جدا هستند.
Fallout 4 اثری است که با خودش و تعداد زیادی از طرفدارانش جنگ دارد. با وجود اینکه این بازی از بسیاری از بازیهای جهان باز مدرن تحسین برانگیزتر است، اما سخت میتوان به آن به عنوان یک قدم رو به عقب برای Bethesda نگاه کرد.
۷. The Elder Scrolls Online
به هنگام عرضه در سال ۲۰۱۴، حتی وجود The Elder Scrolls Online هم مورد انتقاد زیادی توسط طرفداران قرار گرفت. در زمانی که طرفداران Elder Scrolls صرفا به دنبال نسخه اصلی بعدی این سری بودند، وجود The Elder Scrolls Online مثل اثری غیر ضروری بود که صرفا عرضه The Elder Scrolls Online را یکی دو سال به عقب میانداخت. اینکه ESO به هنگام عرضه به شدت ساده بود و شامل چیز منحصر به فردی نمیشد هم کمکی به مسئله نمیکرد.
با این وجود، گذر زمان The Elder Scrolls Online را تبدیل به یکی از جذابترین MMORPGها در بازار کرده است. در مقایسه با چیزی مثل Final Fantasy 14 یا World of Warcraft، تمرکز اصلی ESO روی المانهای PvE و تجربه تکنفره یک MMO است. برخلاف شبه-MMOهایی مثل Diablo 4 یا Destiny، در ESO شاهد المانهای چندنفره بیشتری هستیم که در نهایت شما را مجاب میکند تا با سایر بازیکنان همکاری کنید. در واقع برخی طرفداران بر این باورند که ESO برای تازهواردان ممکن است کمی گیجکننده باشد.
در حالی که تلاشهای The Elder Scrolls Online برای جذب همه نوع بازیکنی بعضا به ضررش تمام میشود، بستههای الحاقی عالی و روایت شگفتانگیز این بازی باعث میشود تا با اثر ارزشمندی طرف باشیم.
۶. Starfield
Starfield یکی از بزرگترین نقشآفرینیهای تاریخ Bethesda است. زمانهایی وجود دارند که عظمت این بازی به ضررش تمام میشود و به تجربه نهایی آن صدمه میزند. ضرورت Fast Travel با هیجان گشت و گذار در جهان بازی تقابل دارند و Starfield گاها در انتقال اطلاعات زیادی موجود در جهان خود به بازیکن خیلی خوب عمل نمیکند. المانهای نقشآفرینی Starfield هم سطحی هستند تا بازی بتواند بیشترین مخاطب ممکن را به خود جذب کند. در برخی مواقع Starfield بیشتر مثل یک نقشآفرینی بتسدایی سطحی است تا جاهطلبانهترین ساخته این استودیو تا به امروز.
با این وجود، مبانی خلاقانه زیادی در جهان Starfield وجود دارند. میزان حیرتانگیز ماموریتهای جانبی با کیفیت بازی به این معنا است که دائما یک ماجراجویی جذاب برای کسانی که به دنبالش هستند پیدا میشود. فعالیتهای جانبی Starfield از برخی از بازیهای بزرگ مدرن هم مکانیکها و عمق بیشتری دارند. در حالی که تکههای پازل Starfield همیشه به خوبی کنار هم چیده نشدهاند، مثالهایی برای بهترین کار Bethesda تا به امروز در این بازی پیدا میشوند.
۵. Fallout 3
گاهی اوقات حس میکنم که باور عمومی نسبت به Fallout 3 در چند سال گذشته به سمت منفیتری رفته و این برای من دلخراش است. این ایده که Fallout 3 ادای یک بازی Fallout توسط Bethesda را در میآورد حسابی ریشهدار شده است. البته اگر منصف باشم بسیاری از این انتقادات نه تنها منطقی، بلکه پاسخی ضروری به واکنشهای تماما مثبتی هستند که Fallout 3 به هنگام عرضه دریافت کرد. Fallout 4 مثال خوبی از نتیجه سوق دادن بیش از حد این فرنچایز به سمت فرمول Bethesda است.
با این وجود، نباید فراموش کرد که Fallout 3 در اکثر مواقع چه اثر شگفتانگیزی است. حتی امروز هم فکر نمیکنم اثری را تجربه کرده باشد که به این اندازه بتواند به این خوبی المانهای علمی-تخیلی، وحشت و نقشآفرینی را با هم ترکیب کند. Bethesda همیشه در ساخت جهان استاد بوده و Fallout 3 هم شامل جهانی پر از ماجراجویی، غافلگیری، اکتشافات و احتمالا مهمتر از همه خطرات گوناگون است. حتی ایستادن در میان یک شهر بمباران شده و گوش دادن به صدای رادیو شما را به زمان و مکانی میبرد که اکثر بازیها حتی خوابش را هم نمیبینند.
و این جادوی Fallout 3 است. این بازی روی این ایده بنا شده که شما در حال قدم گذاشتن به جهانی کابوسوار هستید. این ایده پیچیده به طرز فوقالعاده قدم به قدم اجرایی شده است. مجموعه شگفتانگیز بستههای الحاقی آن هم یکی از بزرگترین مشکلات بازی اصلی را رفع میکند: پایان ناگهانی و عدم وجود یک Endgame مناسب.
۴. The Elder Scrolls V: Skyrim
بسیاری میتوانند بدون لحظهای فکر کردن و به آسانی بگویند که Skyrim بازی محبوبشان در سری The Elder Scrolls یا حتی کل کاتالوگ Bethesda است. این یکی از آن آثار نادری است که به هنگام عرضه با خیل عظیمی از واکنشها و نقدهای مثبت مواجه شد و هنوز هم توانسته علیرغم موفقیت، شرایط افسانهای خود را حفظ کند.
باید گفت که تصمیم من برای بالاتر قرار ندادن این بازی در چند فاکتور خلاصه میشود. حس میکنم که Skyrim چند المان نقشآفرینی، چند ماموریت جانبی با کیفیت و کمی از عمق خود را فدای تبدیل شدن به موفقیتی به این بزرگی کرده است. البته یک سری ماد Skyrim وجود دارند که بسیاری از این مشکلات را رفع کرده و آن را به بهترین بازی The Elder Scrolls موجود تبدیل میکنند.
با این اوصاف، Skyrim هنوز هم یک بازی حقیقتا ویژه است. اگر مقدمه افسانهای این بازی شما را قانع نمیکند که در حال تجربه یک شاهکار هستید، پس قطعا لحظهای که وارد اولین سیاهچاله خود میشوید این کار را خواهد کرد. میزان دقتی که در طراحی نواحی به ظاهر نه چندان مهم این بازی شده بنچمارکی است که تا کنون بازیهای کمی آن را رده کردهاند. در زمانی که اکثر بازیهای جهان باز روی محتوای فیلر برای افزایش متر مربع دیجیتالی خود حساب باز میکنند، منابعی که صرف تمام جوانب جهان Skyrim شده از همیشه مهمتر به نظر میرسند.
پس از گذشت این همه سال، این قابل بازی بودن Skyrim است که آن را از سایر آثار Bethesda متمایز میکند. برای استودیویی که در بسیاری از مواقع در اجرای یک سیستم مبارزات خوب شکست خورده، Skyrim کاری میکند تا هر تاب شمشیر، هر ورد جادو و هر تیر کمان حس رضایتبخشی داشته باشد. به زبان ساده باید گفت که Skyrim یکی از بهترین بلاکباسترهای تاریخ گیمینگ است.
۳. The Elder Scrolls III: Morrowind
همانند بسیاری، Morrowind اولین ورود من به جهان The Elder Scrolls است. همچنین همانند بسیاری، من به هنگام عرضه فرصت تجربه این بازی روی PC را نداشتم و در عوض تصمیم گرفتن نسخه کنسولی آن را امتحان کنم. Morrowind در آن زمان اثری بود که به محض مواجهه با آن شگفتزده میشدید. من پیش از آن، نقشآفرینیهایی را تجربه کرده بودم که تا این حد زیبا یا عمیق بودند، اما هیچ نقشآفرینی سه-بعدیای به من اجازه نمیداد تا این همه کار را به این همه روش متفاوت انجام دهم.
پس از گذشت این همه سال، هنوز هم چنین حسی نسبت به Morrowind دارم. Bethesda همیشه در جهانسازی تخصص داشته، اما ترکیب وحشت کیهانی، فانتزی سنتی و مناظر جذاب در Morrowind ممکن است بهترین دستاورد آنها در این زمینه باشد. جهان Morrowind بینظیر است و بازیهای بسیار کمی به شما اجازه انجام کارهایی که در Morrowind قادر به انجامشان هستید را میدهند.
بله، شما یک قهرمان را ساختهاید و دنیا را در نقشآفرینیهای زیادی نجات دادهاید، اما Morrowind در مورد این نیست، حتی اگر ظاهرا این طور به نظر برسد. این بازی اثری است که اکثر اوقات نسبت به ماجراجویی شخصی شما بیتفاوت است و من این را به عنوان یک نکته مثبت میبینم. برای شناخته شدن در جهان خدایان و افسانهها باید زحمت زیادی بکشید. یا میتوانید راه خود را پیش بگیرید و طوری در جهان Morrowind زندگی کنید که مناسب شما است. مهم نیست چه میکنید، تمام دستاوردهای شما در Morrowind با ارزش هستند.
البته نمیتوان انکار کرد که Morrowind فاقد بسیاری از راحتیها و قابلیتهای دسترسی آثار مدرن است و تجربه آن این روزها کار دشواری است. اصلا این بازی به هنگام عرضه هم شامل بسیاری از قابلیتهای دسترسی آن زمان نمیشد. اما میتوان گفت که Morrowind بهترین نقشآفرینی خالص Bethesda است.
۲. Fallout: New Vegas
قرار دادن اثری که توسط Bethesda توسعه نیافته (این افتخار به Obsidian Entertainment میرسد) در این رتبه کمی به من احساس گناه میدهد. البته باید گفت که اثر انگشت Bethesda در جای جای این بازی دیده میشود. پر واضح است که New Vegas از نظر ساختاری، مکانیکی و فنی روی ستون فقرات Fallout 3 بنا شده است. وقتی کلید یکی از بزرگترین فرنچایزهای خود را به استودیوی دیگری میدهید و از آنها میخواهید تا دنبالهای برای یکی از بزرگترین بازیهایتان در یک سال و نیم بسازد همین میشود.
New Vegas هم به هنگام عرضه پر از مشکلات فنی بود که با توجه به مدت زمان کوتاه توسعه آن منطقی و قابل انتظار است. اما New Vegas موفق شد با گذشت زمان، عرضه فاجعهبار خود را پشت سر بگذارد و میراث خود به عنوان یکی از بهترین نقشآفرینیهای تاریخ را تثبیت کند.
توانایی استفاده از کد Fallout 3 به Obsidian اجازه داد تا روی کاری که در آن بهتر هستند تمرکز کنند. New Vegas هم شامل برخی از بهترین روایات و داستانها در یک نقشآفرینی به این بزرگی است. البته وقتی نویسندگی این بازی را تحسین میکنم، صرفا منظورم دیالوگها و شخصیتها نیست. New Vegas در تنیدن تاری از روایتهای پیچیده به یکدیگر استادانه عمل میکند و این چیزی است که آن را متمایز کرده است. New Vegas هیچوقت به شما نمیگوید که به کجا میروید و همین شما را وادار به فکر کردن میکند.
Fallout: New Vegas نماینده بهترین Obsidian، بهترین Fallout و به طرز عجیبی بهترین Bethesda است.
۱. The Elder Scrolls IV: Oblivion
اگرچه Morrowind در متداولسازی نوعی جدید از یک تجربه نقشآفرینی برای گروه جدیدی از بازیکنان عالی عمل کرد، Oblivion این در را با لگد فرو ریخت. این بازی یکی از بزرگترین انحصاریهای زودهنگام ایکس باکس ۳۶۰ بود و شامل تجربهای میشد که خبر از فرا رسیدن نسل جدیدی از بازیهای ویدیویی را میداد.
چیزی که در مورد Oblivion تحسینبرانگیز است، توانایی این بازی در سادهسازی بسیاری از جوانب Morrowind بدون کمرنگ کردن المانهای نقشآفرینی آن است. رابط کاربری، مکانیابی و سیستم مبارزات همه سادهسازی شدند، اما این المانها همه در خدمت یک ماجراجویی نقشآفرینی واقعی پیادهسازی شده بودند. کلاسها هویت خود را حفظ کردند و مکانیکها و مهارتهای جدید بازیکن را به سمت تجربی عمل کردن سوق میدادند. Oblivion هنوز هم شامل بهترین ماموریتهای تاریخ The Elder Scrolls میشود. حتی بستههای الحاقی بازی هم به آغاز نسلی طلایی از بستههای الحاقی کمک کردند.
چیزهای زیادی هستند که Bethesda و نقشآفرینیهای آنها را منحصر به فرد میکنند، اما به نظر مهمترین چیز علاقه این استودیو و آثارش به آوردن ژانر نقشآفرینی به دسته بزرگتری از مخاطبان است. آنها همیشه در ماموریت خود موفق نبودهاند. اما از Morrowind به بعد میتوان دید که این استودیو به دنبال ارائه بهترین تجربه نقشآفرینی ممکن به بیشترین تعداد افراد ممکن بوده است. در حالی که کاتالوگ Bethesda Game Studios شاهکار کم ندارد، به نظرم Oblivion هنوز هم بهترین نمایانگر اهمیت فلسفه آنها در طراحی بازی است.
منبع: https://gamefa.com/985615/best-bethesda-rpg-games/