در شهر جکسون، مردم تصمیم گرفتند تا به یکدیگر اطمینان کنند و نتیجه آن نیز خلق مکانی امن و پر رونق شده که همه میتوانند از این آخرالزمان جان سالم به در ببرند. در نقطه مقابل، این جامعه آدمخوار از ترس و ناامیدی فردی خشن را در رأس قدرت قرار دادند و همین نیز باعث شد تا آنها با سرانجام بسیار بدی مواجه شوند.
الی به هنگام حضور در زندان این جامعه متوجه میشود که دیوید یک فرد معتقد نیست و تنها خودش را در قامت یک واعظ جا زده تا بتواند کنترل این مردم را در دست بگیرد. او همچنین میفهمد که این افراد انسانها را تکه تکه میکنند و از گوشت آنها برای طبخ غذا استفاده میکنند، مسئلهای که جنبههای تاریکتری از این جهان را برای الی آشکار مینماید.
سریال آخرین بازمانده از ما (The Last of Us) تاکنون توانسته به خوبی داستان این بازیها از ناتی داگ را برای بینندهها به نمایش در بیاورد و قسمت هشتم فصل اول سریال نیز توانسته به موضوعات بسیار مهمی حول جامعه بشری اشاره کند.
قسمت هشتم سریال «آخرین بازمانده از ما» همچنین درباره وفاداری است و نشان میدهد که تا چه اندازه جوئل و الی برای زنده ماندن به یکدیگر وابسته هستند. از سوی دیگر، این قسمت ثابت میکند که ارتباط برقرار کردن با دیگر افراد به شکلی واقعی، برای زنده ماندن در این دنیای آخرالزمانی از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است.
همین موضوع را در رابطه با جوئل و الی نیز میتوان گفت؛ اگر آنها هر انسانی که با آن مواجه میشوند را به چشم دشمن ببینند، در نهایت تنها باقی خواهند ماند و بدون اینکه کسی از آنها حمایت کند، زندگی رضایتبخشی را نمیتوانند داشته باشند. نظر شما در مورد پایان قسمت هشتم سریال «آخرین بازمانده از ما» چیست؟
تنها یک قسمت دیگر از فصل اول سریال «آخرین بازمانده از ما» باقی مانده و مشخص نیست که تا چه مدت بینندهها شاهد ماجراجوییهای جوئل با بازی پدرو پاسکل و الی با بازی بلا رمزی نخواهند بود. با این حال، سریال قصد دارد تا داستان خودش را در نقطه اوج به پایان برساند که در ذهن بینندهها حک شود.
هشدار اسپویل!
بر طبق نظر دیوید، هیچ اقدامی جهت بقاء، هیچ خوبی یا بدی ندارد و خشونت ابزار بسیار خوبی برای اوقات ناامیدکننده است. البته دیوید باور دارد که میتواند به جای همه افراد تصمیم بگیرد و این به معنای آن است که مردم این جامعه از اینکه گوشت انسان میخورند، باخبر نبودند.
دیوید با استفاده از خدا به عنوان یک سپر در برابر نظارت، اراده خودش را بر مردمش تحمیل میکند و خودش را به چشم فردی برجسته و بالاتر میبیند که میتواند برای دیگران تصمیم بگیرد. به همین دلیل نیز به مردم جامعه خودش گوشت انسان میدهد، مسئلهای که تنها افراد نزدیک وی از آن خبر دارند. با این حال، برخورد آنها با الی و جوئل وضعیت را برای آنها بدتر میکند و مطمئنا به دنبال مرگ دیوید، بدتر نیز خواهد شد.
با اینکه جیمز میخواهد در همان ابتدا الی را بکشد اما دیوید چیز متفاوتی در این دختر میبیند و حتی مقداری گوشت را با پنیسیلین و دارو عوض میکند. این دارو به جوئل کمک میکند تا از این عفونت بسیار بد بهبود پیدا کند اما قبل از اینکه جوئل بتواند روی پاهایش بایستد، دیوید و افرادش الی را میربایند.
به دنبال حملهای که به جوئل در دانشگاه کلرادو شد و او را زخمی کرد، حالا الی سعی دارد تا به جوئل کمک کند تا از این زخم بهبود پیدا کند و زنده بماند. آنها نیاز به غذا دارند و همین نیز باعث میشود تا الی به دنبال شکار گوزن برود. او در آنجا با دیوید و زیردستش به نام جیمز با بازی تروی بیکر که صداپیشه نقش جوئل در بازیها است، مواجه میشود، کسانی که به دنبال پیدا کردن غذا برای مردم خودشان هستند.
در هر قسمت از سریال، الی بیشتر دوست دارد به جای ارتباط برقرار کردن، آدم بکشد و از سوی دیگر، در همین قسمت، جوئل افراد دیوید را با بیرحمی شکنجه کرد و در نهایت با خونسردی تمام آنها را قتل رساند. البته کشتن این افراد منطقی به نظر میرسد چراکه دیگر کسی به دنبال جوئل و الی نخواهد آمد اما از سوی دیگر نشان میدهد که چطور بقاء به بهانهای برای از دست رفتن روح جوئل و الی تبدیل شده است.
البته این امکان نیز وجود دارد که این جامعه بتواند نسبت به قبل رفتار بهتری داشته باشد چراکه درس قسمت هشتم سریال آن بود که افراد برای رشد و پیشرفت در این دنیای آخرالزمانی و کشنده به جای تکیه به انگیزههای اولیه و خشونتآمیز خودشان، باید به یکدیگر اعتماد کنند.
آینده جامعه آدمخوار
الی موفق میشود تا با فرو کردن چاقوی قصابی در صورت جیمز بگریزد. او در ادامه رویارویی خودش با دیوید، به طور اتفاقی بخشی از این محل را به آتش میکشد و در نهایت نیز با ضربات متعدد چاقو، دیوید را از پا در میآورد. این به معنای آن است که اکنون این جامعه هیچ رهبری ندارد و از آنجا که جوئل بیشتر افرادی که درباره خوردن گوشت انسان خبر داشتند را به قتل رساند، پس میتوان گفت که هیچ کدام از افراد باقیمانده درباره آدمخواری چیزی نمیدانند.
در همین راستا نیز سریال «لست آو آس» در قسمت هشتم بینندهها را با جامعهای آدمخوار به رهبری فردی به نام دیوید با بازی اسکات شپرد آشنا میکند. با اینکه جامعه انسانی در شهر جکسون هیچ رهبری مرکزی نداشتند و همه در کارهای جامعه شریک بودند اما این جامعه تحت رهبری دیوید در میان سرما در حال یخ زدن است و مردم آن گرسنگی میکشند.
این برخورد سرنوشتساز باعث میشود تا ما حمله در دانشگاه کلرادو را از زاویه دیگری ببینیم؛ دیوید چهار نفر را فرستاده تا آذوقه جمعآوری کنند و در آنجا نیز با جوئل و الی برخورد میکنند. پس از دیدگاه این جامعه، یکی از افراد آنها بیرحمانه توسط جوئل کشته شده و ظاهر شدن الی و جوئل در سر راه آنها نیز هدیهای از سوی خدا برای گرفتن انتقام است.
به همین دلیل نیز قسمت هشتم سریال با عنوان «When We Are in Need» بدون هیج واهمهای تلاشهای انسان برای زنده ماندن چه به روشهای خوب و چه به روشهای ناخوشایند را در این دنیای پسا آخرالزمانی و تحت سلطه افراد آلوده به قارچ سرچماقی مورد بررسی قرار میدهد.
بدون شک، دیوید شخصیتی شرور است. او فردی خشن، آدمخوار، پدوفیل و متجاوز است که نه تنها به خاطر الی بلکه برای آزاد شدن مردمش از حکومت ظالمانه وی باید کشته میشد. با این حال، داستان قسمت هشتم برای الی و جوئل همانند یک هشدار عمل میکند چراکه آنها نیز در بسیاری از جنبهها شبیه دیوید هستند.
به دنبال مرگ دیوید، حالا افراد این جامعه باید تصمیم بگیرند که برای آینده خودشان میخواهند چه کاری انجام بدهند. اگر آنها به یکدیگر اعتماد کنند، میتوانند جامعهای همانند شهر جکسون را شکل بدهند، در غیر این صورت، برای بقاء دست به هر عملی میزنند و آن را به نحوی توجیه میکنند و همین نیز باعث میشود تا نابودی و آشوب در زندگیشان وارد شود.
هشتمین قسمت از فصل اول سریال The Last of Us بر محوریت جامعه و تلاشهای ناخوشایند انسان برای بقاء است.
در صورتی که آتش گسترش پیدا کند، پس بقایای انسانهای آویزان در سردخانه نیز خواهند سوخت اما مطمئنا در ادامه، افراد باقیمانده این جامعه، راز دیوید را متوجه خواهند شد و با بهای سنگین بقاء خودشان روبهرو میشوند و حالا باید مسیری تازه برای خود انتخاب کنند.