درسته؛ متاسفانه سیستم آموزشی کمتر روی استعداد دانشآموزا تمرکز میکنه و از همین رو، بسیاری انگیزهی لازم برای طی ادامهی مسیر رو از دست میدن و به هر حال امیدوارم که این موضوع کمکم اصلاح بشه.
ژانر وحشت، یکی از آن سبکهایی است که سالیان سال قدمت دارد و مدتها قبل نیز اجداد ما با تعریف داستانهای ترسناک برای یک دیگر، روایاتی هیجانانگیز و جذاب را خلق میکردند. مهمان امروز گیمفا از قضا، یکی از طرفداران سرسخت این ژانر به شمار میرود و احتمالا تا به امروز، با مقالات جذاب هنر ترساندن و یا رترو گیم او آشنا شدهاید. درست حدس زدید، امروز قرار است تا گفت و گوی ویژهای با آرمان زرمهر داشته باشیم.
والا درس خوندن من فراز و نشیب زیادی داشته. من شخصا تا یک دورهای برام مهم بود که چه عملکردی توی درسام دارم و جزو شاگردای ممتاز کلاس بودم. از یه جایی به بعد احساس کردم این نمرات به اصطلاح بالا با اون هدفی که شخصا در راستای رسیدن بهش تلاش میکردم همجهت نبودن به همین دلیل تصمیم گرفتم تمرکزمو روی پرورش خودم توی زمینههایی که دوست دارم و اهدافی که داشتم از جمله گیم ژورنالیسم بذارم. همین مسئله باعث شد از دبیرستان به بعد آنچنان درس رو توی اولویت قرار ندادم و این مسئله توی دانشگاه هم که خود به خود کمی بیشتر میشه.
خب آرمان، به انتهای این قسمت از صندلی داغ رسیدیم. نظرت راجع به این آیتم جدید چیه؟ اگر صحبت آخری داری خوشحال میشم بیان کنی.
فیلم و سریال هم در کنار بازی نگاه میکنی؟ آیا به نظرت سریالهای اقتباسی از روی ویدیوگیم جذاب ظاهر شدن؟ به خصوص نظرت راجع به سریال Last of us چیه؟
من هم به کاربرا پیشنهاد میکنم که حتما سری به مقالات رترو گیم و هنر ترساندن بزنن که اطلاعات بسیار خوبی به دست میارن.
کاملا درسته. خیلی ازت متشکرم که دعوت من رو پذیرفتی و تا به اینجای کار به سوالاتم پاسخ دادی و امیدوارم که در ادامه بیش از پیش با هم همکاری کنیم.
خیلی هم عالی. برای همهی ما نویسندهها، یک سری از نقدها و یا مقالات بیشتر از بقیه به دل نشسته. کدام یک از مقالاتی که تا به امروز نوشتی رو خیلی دوست داشتی؟
در زمینهی فیلم عموما برای قسمتهای جدید مجموعههای کلاسیک ترس بسیار مشتاقم به عنوان مثال الان به شدت انتظار Evil Dead Rise رو میکشم. در رابطه با سریال باید بگم آنچنان اهل این نیستم که برم دنبال یه سریال بگردم و بشینم ببینم. بیشتر حالت هوسی داره البته یه سریالی و به طور کلی دنیایی که همیشه دنبالش کردم و خواهم کرد The Walking Dead بوده چرا که نه تنها به کامیک بوکاش علاقه داشتم بلکه سریالش هم با وجود فراز و نشیبهاش همیشه برام جذاب بوده. به غیر از اون اخیرا The Boys رو تماشا کردم. در رابطه با سریالهای اقتباسی از روی بازیها باید بگم متاسفانه هنوز فرصت نکردم TLOU رو تماشا کنم اما به زودی میرم سراغش. به نظر من انگل اصلی فیلمها و سریالهای اقتباسی گیمینگ، کارگردان و نویسندههایی هستن که هیچ احترامی برای سورس متریال قائل نیستن و یا به کلی دانش درستی از اون ندارن. من شخصا احتمال بالایی میدادم که The Last of Us موفق ظاهر بشه و دلیلش هم نظارت دقیق خالق بازی یعنی نیل دراکمن روی ساخت اون بود. مشکل اصلی بسیاری از این اقتباسها اینه که کمپانیها آیپی رو دو دستی تقدیم کارگردانانی میکنن که هیچ شناخت صحیح و عمیقی از اون ندارن و همیشه با خودشون فکر میکنن که «این فرنچایز مغز خلاق من رو کم داشت تا یک داستان تازه برای اون تعریف کنه»! مسئلهای که سریال اخیر RE باهاش دست و پنجه نرم میکرد. سازندهها رسما چشمشون رو روی تمام Lore این فرنچایز که در طول 26 سال پرورش یافته بستن و محصولی ساختن که شخصا بعد از دیدنش برای مدتی پیش دکتر روانشناس میرفتم.
به نظرم اینکه مخاطب بتونه شناخت بهتری از ما نویسندهها و به طور کلی کسانی که تولید محتوا میکنن پیدا کنه خیلی به عمق بخشیدن به این ارتباط دو طرفه کمک میکنه و شاید حتی میزان درک طرفین از همدیگه رو افزایش بده که به لطف این آیتم امروز داره انجام میگیره و این مسئله قطعا به نفع سلامت جامعهی مجازی گیمفا خواهد بود.
خوشحالم که دعوت من رو پذیرفتی. به عنوان اولین پرسش، چطوره یه سوال بامزه، که به شخصه خیلی دوست دارم راجع به اعضای تیم بدونم ازت بپرسم! درست چطور بود؟ اصلا درس خوندن رو دوست داشتی؟
به نظر من ورود به هر زمینهای مخصوصا بازیهای ویدیویی نیازمند عشق و علاقه و بعد از اون پشتکار و پرورش یک دیدگاه ثابت، بالغ و منطقیه؛ بنابراین اگر کسی واقعا عاشق این صنعت و کار توی این بخش از اون هست، بهتره قبلش به خوبی از اهدافی که برای خودش مشخص کرده مطمئن باشه و حاضر باشه در راه اون برخی چیزها رو فدا کنه.
اولین بار، چی شد که به بازیهای ویدیویی علاقهمند شدی و به خصوص در ادامه به نوشتن در مورد بازیها رو آوردی؟
راستش این سوال خیلی سختیه! اگر بخوام توی چند سال اخیر یکی از خاطرات خیلی خوبی که دارم رو بگم قطعا اون خاطره مربوط به معرفی DMC 5 میشه. Devil May Cry یکی از فرنچایزهایی هست که علاقه بسیار زیادی بهش دارم. بعد از نسخهی چهارم یه وقفهی بسیار زیاد وجود داشت تا نسخهی پنجم و من سالیان سال منتظر این بودم تا بالاخره بازی پنجم این سری معرفی بشه اما هر سال ناامیدتر میشدم. شب کنفرانس E3 مایکروسافت سال 2018 هیچوقت از یادم نمیره. حتی فکرش هم نمیکردم که این بازی معرفی بشه، چه برسه به اینکه انتظار معرفیشو توی کنفرانس مایکروسافت داشته باشم. لحظهای که تریلر شروع شد و لوگوی کپکام اومد رو صفحه یهو از جام پریدم و از اونجایی که همهی اهالی خونه خواب بودن فقط سرمو کردم تو بالشتم و از خوشحالی شروع کردم به فریاد زدن کردم. هایپ برای اون بازی و زمانی که منتظر عرضش بودم واقعا لذت بخش بودم و در آخر هم خاطرات بسیار خوبی برام رقم زد. دیدن اینکه 10 سال انتظار بیوقفهام بالاخره داشت به پایان میرسید، باعث شد اشک توی چشمام جمع بشه و این خاطرهایه که هیچوقت از ذهنم پاک نمیشه. ریمیک نسخهی دوم RE هم شرایطی نسبتا مشابه داشت که بشدت احساساتیم کرد چرا که اون هم اثری بود که سالیان طولانی انتظارش رو میکشیدم.
جدای گیم و بازی، اهل موزیک هستی؟ خوانندهی مورد علاقت کیه و به چه سبکی از موسیقی علاقه داری؟
با اینکه دلم نمیخواد یک جواب کلیشهای بدم اما واقعا عاشق پلتفرمهای مختلف به دلایل مختلف هستم و هیچوقت یک پلتفرم یکتا رو برای خودم قرار ندادم یا بهتره بگم هیچوقت خودم رو به یک پلتفرم محدود نکردم. برخی افراد کنسول یا کمپانی خاصی رو دوست دارن و پولشون رو خرج کنسول اون کمپانی میکنن اما در عین حال احترام کامل به کنسول رقیب و مخاطباش میذارن ولی برخی صرفا از روی تعصب کنسولی رو خریداری کرده و حتی حاضر نیستند کنسول رقیب رو لمس کنن به طوری که گاهی من میبینم برخی با نفرت تمام با مخاطبان کنسول رقیبشون معاشرت میکنن که بنظرم تنها توجیهی که برای اون وجود داره یا عدم رشد معنوی و عقلی شخصه و یا صرفا به عقده برمیگرده و به کلی خودش رو از یک گوشهی دیگر این صنعت محروم میکنه.
مورد انتظارترین بازی من در سال 2023 عنوان Resident evil 4 هست و حسابی منتظرم تا این اثر فوقالعاده رو در نسل نهم به شکلی تازه تجربه کنم. به نظرت به اندازهی نسخهی اورجینال موفق میشه؟
سالیان سال میگذره و بازیهای زیادی رو تجربه کردی و خبرهای تلخ و شیرین بسیاری از این حوزه به گوشت رسیده. بهترین خاطرهای که از ویدیوگیم چیه؟
جالبه بدونی من حافظهام در رابطه با هر خاطرهای که به گیمینگ متصل باشه به شدت قویه؛ به همین دلیل، این دسته از خاطرات رو با جزئیات بسیار زیادی به یاد میارم. پدرم طرفدار سر سخت عناوین Doom، Quake و Hexen و همچنین آثار استراتژیک مثل Commando، Desperados و Robin Hood: The Legend of Sherwood بود. من حدودا 3 سالم بود که پدرم رو در حال تجربهی این آثار تماشا میکردم و از همونجا گیمینگ رو با نسخهی ابتدایی Doom آغاز کردم و اولین بازی فیزیکی هم که لمس کردم نسخهی اول Quake بود که پدرم بهم داد. بعد از اون با فاصلهی کم یک کنسول آتاری 2600 از طرف یکی از اقوام به دستم رسید که در واقع اولین کنسولم بود و باعث شد همون ابتدا به سرعت عاشق بازیهای ویدیویی بشم و همین مسئله باعث شد همیشه علاقهی زیادی به صحبت و به اشتراک گذاشتن تجربیات گیمینگم با دیگران داشته باشم. از همین رو، چندین سال پیش تصمیم به ورود به عرصهی تولید محتوای گیمینگ گرفتم و نویسندگی رو هم با نوشتن محتوای پادکستهای گیمینگ خودم آغاز کردم.
در قسمت دوم صندلی داغ گیمفا، به سراغ یکی دیگر از اعضای تحریریه رفتیم تا با هم بیشتر آشنا شویم. همراه گیمفا باشید.
بریم سراغ سوال جنجالی و جذاب صندلی داغمون! آقا آرمان، بعد از این همه سال بازی کردن، طرفدار چه پلتفرمی هستی؟ آیا روی انتخابت تعصب داری؟
در حالت عادی بین 3 تا 5 ساعت روزم رو به بازی کردن اختصاص میدم ولی بعضی روزها به دلایل مختلف از جمله کار ممکنه این ساعات کاهش پیدا کنه، اما عموما هیچگاه از برنامهی روزانم حذف نمیشه. هر چقدر هم که مشغله زیاد بشه همیشه یه تایمی برای بازی کردن آزاد میکنم چرا که واقعا باعث آرامشم میشه. البته استثنی هم وجود داره. به عنوان مثال روزی که RE VILLAGE عرضه شد، از لحظهی عرضه حدود 12 ساعت بیوقفه در حال تجربهی اون بودم و همون روز تمومش کردم. به غیر از بازی کردن در اوقات فراغتم، اصولا در حال تماشای ویدیوهای یوتوبی هستم یا در حال تحقیق دربارهی مسائل گیمینگ مختلفم.
ماهیت این فرنچایز به دو بخش Lore و ساختار تقسیم میشه. دو نسخهی اصلی اخیر فرنچایز از اونجایی که سعی بر جذب مخاطبان جدید دارن، در حدود 90 درصد داستان مخصوصا نسخهی هفتم یک تجربه مستقل هستن اما توی 10 درصد پایانی این داستان به اصطلاح Isolated به دنیا و Lore کلی فرنچایز متصل میشه. این رویکرد با اینکه برای پلیرهای جدید بسیار بهینه هست اما برای پیشروی داستان و پلات کلی فرنچایز مضر بوده چرا که بخش زیادی از ظرفیت پتانسیل داستانی بازی رو پر میکنه و جا برای پرداختن به مسائل lore محور و یا کاراکترهای قدیمی بسیار کم میشه. اما از لحاظ ساختاری به نظر من این دو عنوان به خوبی نمایانگر دو دوره از این فرنچایز هستن. نسخهی هفتم یک تجربهی وحشت بقای ناب و پایبند به اصوله که یادآور دوران طلایی وحشت بقای کلاسیک فرنچایزه و نسخهی هشتم هم تجربهی اکشن ترس محوریه که المانهای بسیاری رو از نسخهی چهارم به ارث برده و نمایانگر دوران اکشنمحور پس از نسخهی چهارمه. به طور کلی هر کدوم به نوبهی خودشون بخشی از هویت این فرنچایز رو به دوش میکشن. نسخهی هشتم به نظر من بخش Lore محور بودن فرنچایز رو بیشتر حفظ کرده و نسخهی هفتم ماهیت ساختاری کلاسیک فرنچایز رو به خوبی حفظ میکنه.
دقیقا. بسیاری این نسخه رو بهترین اثر ساخته شده از سری میدونن، اما به این امر توجه نمیکنند که این نسخهی چهارم بود که مسیر این سری رو به سمت آثاری چون نسخهی ششم کج کرد و با این وجود، در نسخهی جدید امکان اصلاح این مورد وجود خواهد داشت.
آرمان، میدونم که خیلی تجربه داری و مدت زیادی هست که در این حرفه مشغولی. برای مخاطبانی که دوست دارن وارد دنیای نقد و بررسی و یا خبرنگاری ویدیوگیم بشن، چه پیشنهادی داری؟ این کار رو توصیه میکنی؟
به نظرم این مسئله خیلی به شخص بستگی داره. من با افراد زیادی در طول سالهایی که توی این زمینه کار کردم همکار بودم، که فکر میکردن خیلی به این حوزه علاقه دارن اما بیشتر بهش به عنوان یک امر تفننی نگاه میکردن و همین مسئله باعث میشد تعهدی نسبت به اون نداشته باشن.
سلام به شما گیمفاییهای عزیز؛ امیدوارم که حالتان خوب باشد و لبتان خندان. امروز قرار است تا با یکی دیگر از اعضای پرتلاش تیم تحریریه صحبتی داشته باشیم تا بیش از پیش با هم آشنا شویم.
تو این گفتوگو، اسم Resident Evil زیاد برده شد. یه سوالی که خیلی دوست داشتم ازت بپرسم راجع به سری Resident Evil هست که اتفاقا طرفداران این سری، خیلی دربارهی این موضوع بحث میکنن و گاهی حتی این بحثها به جدل تبدیل میشه! به نظرت نسخههای 7 و 8 از این سری هنوز هم یک رزیدنت ایول بودن و یا این که ماهیتشون عوض شده بود؟
میدونم که به بازیهای ترسناک خیلی علاقه داری. چی شد که به این سبک علاقهمند شدی؟ به عنوان یه طرفدار، 3 بازی ترسناک رو به مخاطبین پیشنهاد بده.
شخصا هیچوقت بهروز نبودم و عموما کنسولهایم را در اواسط نسل خریداری میکردم، همونطور که اشاره کردم اولین کنسول من آتاری 2600 بود که دههها از من بزرگتر بود و بعد از اون برای مدت بسیار کوتاهی یک سگا جنسیس در اختیار داشتم و سپس از PS1 به بعد از یک کنسول در هر نسل در کنار کامپیوتر نه چندان قدرتمندم برخوردار بودم. شخصا کنسولها رو به چشم یک دستگاه بازی نمیبینم بلکه هر یک از کنسولها از طراحی آنها گرفته تا بازیهایی که ارائه میدن برای من خاص و متفاوت بوده و بیشتر اونارو به عنوان سفیرهای تاریخ میبینم که نمایندهی دورهای خاص از این صنعت فوقالعاده هستند. از همین رو، در طول زندگیام همیشه تلاش کردم به جای آنکه خودم رو از روی «تعصب» به یک پلتفرم محدود و از تجربیات فوقالعادهی این صنعت محروم کنم، تا حد امکان به تجربهی بازیهای مختلف روی پلتفرمهای مختلف بپردازم و میزان دانش و تجربهی شخصیام نسبت به پلتفرمهای مختلف رو افزایش بدم. به همین دلیل امروزه کنسولهای بسیاری از کمپانیهای نام دار رو در اختیار دارم که برخی از اونا یک دهه پس از عرضه خریداری کردم و هر کدوم رو به دلایل خاص خودش دوست دارم.
چه جالب! حس کنجکاویم رو برانگیخته کردی که راجع به ارتباط موسیقی و به خصوص سبکهایی که اشاره کردی با ویدیوگیم تحقیق کنم. خوشحال میشم اگر خودت هم در آینده روی مقالهای با این موضوع کار کنی.
حقیقتا از روزی که به یاد دارم علاقهی زیادی به چیزهای ترسناک داشتم. از بچگی و همان سالهای ابتدایی زندگیم برخلاف بسیاری از بچهها، از مادربزرگ یا مادرم درخواست میکردم برام قصههای ترسناک تعریف کنند و گاهی اوقات اگر به اندازهی کافی نمیترسیدم و یا تصویر ذهنیام به اندازهی کافی ترسناک نبود، ازشون درخواست میکردم داستان رو ترسناکتر بکنند و از قضا مادربزرگم هیچوقت در این زمینه دریغ نمیکرد. همچنین، عاشق فیلمهای ترسناک اسلشر دهههای 80 و 90 مخصوصا اولین قسمت Evil Dead بودم که توی ایران بیشتر با نام کلبهی وحشت شناخته میشد. تماشای اون همیشه باعث میشد از شدت ترس برای چند ساعت کاملا ساکت باشم اما خب همیشه به شکل عجیبی از اون حس ترس و آدرنالین که در بدنم به جریان میافتاد لذت میبردم. روزی که کنسول PS1ام رو خریدم، از فروشنده خواستم یک بازی ترسناک هم در کنارش بهم بده که اون هم لطف کرد و نسخهی دوم Resident Evil رو بهم داد که نه تنها من رو برای همیشه عاشق این فرنچایز کرد بلکه من رو به این ژانر در مدیوم گیمینگ معرفی کرد. خلاصه که از کودکی بچهی عجیبی بودم. و اما در رابطه با بهترین بازیهای ترسناک باید بگم حقیقتا آنقدر آثار ترسناک زیادی تجربه کردم که انتخاب سه مورد از بین آنها بسیار سخته اما میتونم با قاطعیت یک مورد از آنها رو نام ببرم و اون نسخهی ریمیک اولین قسمت Resident Evil هستش. به طور کلی شخصا جایگاه خاصی در قلبم رو به نسخهی 1986 این بازی اختصاص دادم اما نسخهی ریمیک اون نه تنها یک اثر بسیار خوش ساخت و پایبند به نسخهی اصلیه بلکه از لحاظ ساختار وحشت بقا یک اثر اصیل محسوب میشه.
کاملا درسته. هر کاری، زیباییهای خاص خودش رو داره و البته نباید از سختیهای اون غافل شد. به طور کلی، ممکنه نقد و بررسی و یا نوشتن در رابطه با بازیهای ویدیویی در ظاهر کاری جذاب و به دور از سختی باشه، ولی وقتی همین بازی کردن تبدیل به یک حرفه و کار میشه، باید نسبت به اون متعهد بود و با نظم و ترتیب اون رو به سرانجام رسوند.
پاسخ جالبی بود، به خصوص این که کنسولهای بازی رو به عنوان سفیرهای تاریخ میدونی.
در ادامه، از شما کاربران دعوت میشود تا سوالاتی خودتون رو در بخش نظرات از آقای زرمهر بپرسید و من هم از آرمان دعوت میکنم تا به این سوالات تا جای ممکن، پاسخ دهد.
منبع: https://gamefa.com/906709/%D8%B5%D9%86%D8%AF%D9%84%DB%8C-%D8%AF%D8%A7%D8%BA-%DA%AF%DB%8C%D9%85%D9%81%D8%A7-%D8%A2%D8%B4%D9%86%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%A8%D8%A7-%D8%A7%D8%B9%D8%B6%D8%A7%DB%8C-%D8%AA%D8%AD%D8%B1%DB%8C%D8%B1%DB%8C-2/دوران کودکی پر ماجرایی داشتی و جالبه که از همون سن و سال به دنبال داستانهای ترسناک بودی! جالبه بدونی که من از سبک ترس اصلا لذت نمیبردم تا این که با سری Resident Evil آشنا شدم و دلیل علاقهی من هم به این سبک، همین بازی بود.
من هم به بچههای خبری خسته نباشید میگم که حسابی زحمت میکشن و سعی میکنن که اخبار رو در کوتاهترین زمان پوشش بدن. همچنین بچههای تحریریه که حسابی تلاش میکنن تا مقالات درجه یکی برای شما کاربران عزیز تهیه کنند.
مگه میشه کسی اقتباسهای ساخته شده از ویدیوگیم رو ببینه و افسرده نشه! متاسفانه همانطور که گفتی، اکثرا سریالها و سینماییهای اقتباسی از کیفیت خوبی برخوردار نیستن، ولی با این وجود در چند ساله اخیر اوضاع داره کمی بهتر پیش میره و شاهد عناوین به نسبت باکیفیتی بودیم.
سلام آرمان. حالت چطوره؟ همونطور که میدونی، توی این آیتم، قراره که با اعضای تحریریه بیشتر آشنا بشیم و با هم، کمی گفت و گو کنیم. برای شروع، چطوره که به کاربرا سلامی عرض کنی و یه معرفی از خودت داشته باشی؟
حقیقتش این سوالیه که جوابش یک مقالهی کامل و عمیق میطلبه اما سعی میکنم نظرمو مختصر بگم. من امید خیلی زیادی به این ریمیک دارم چرا که نه تنها فرصت این رو داره که بسیاری از مشکلات نسخهی اوریجینال رو برطرف کنه بلکه توانایی گسترش اون و تبدیلش به یک تجربهی بسیار عمیقتر رو هم داره. در حالی که من علاقه و احترام بسیار زیادی به این نسخه و قدمی که برای این صنعت برداشت دارم اما هرگز اجازه ندادم نوستالژی باعث بشه از مشکلات اون چشم پوشی کنم. RE4 در حالی که یک بازی اکشن فوقالعاده با المانهای ترس بود اما به عنوان یک نسخه از “Resident Evil” که نامش بر پایهی وحشت بقا بنا شده، اثری بود که تمام اصالت و هویت پیشین خودش رو دور ریخت و فرنچایز رو توی مسیری انداخت که تقریبا به مرگش ختم شد. من اعتقاد دارم که این ریمیک توانایی ایجاد تعادل بین ترس و اکشن و همچنین فرصت برطرف کردن ضعفهای طراحی مرحله و حفرههای داستانی متعدد این نسخه رو در اختیار داره و اگر بتونه این موارد رو به خوبی انجام بده، شاید حتی بتونه بهتر از نسخهی اورجینال ظاهر بشه. در آخر زمان زیادی تا فهمیدن این مسئله باقی نمونده.
کاملا درسته، اما به نظرم این سری نباید به یک Call of Duty تبدیل شه و المانهای اکشن، باید به شکلی کنترل شده در بازی استفاده شوند. (هنوزم که هنوزه، استفاده از تانک رو در Resident Evil Village هضم نکردم!)
یاد اون دورانی میوفتم که تازه دسترسی به اینترنت توی ایران راحت شده بود و دیگه نیاز نبود با کارت اینترنت یا دایال آپ صفحهها رو باز کنیم. اواخر دههی هشتاد و اوایل نود، همیشه وقتی توی اینترنت راجع به بازیها سرچ میکردم گیمفا جزو اولین وبسایتها بود که ظاهر میشد. مخصوصا در زمینهی اخبار از همون اول تا به امروز همیشه تک بوده که جا داره یه خسته نباشید به تیم خبری بگم، دمتون گرم.
سلام و درود به تمامی کاربران گیمفایی عزیز امیدوارم حال همتون توی این روزا مساعد باشه. بنده حدودا یک سال و نیمی هست که به تیم گیمفا پیوستم و امیدوارم محتوایی که تا امروز نوشتم در خور شما کاربران بوده باشه.
از گیمفا خاطرهای داری؟ با شنیدن نام گیمفا به یاد چه چیزهایی میفتی؟
بله به شدت اهل موزیک هستم و باز هم به لطف پدرم از بچگی با خوانندههایی مثل Michael Jackson افسانهای، George Michael و Modern Talking و به طور کلی بسیاری از خوانندههای پاپ بزرگ شدم و علاقهی زیادی به سبک پاپ مخصوصا در دهههای 80 و 90 میلادی دارم. اما بیشتر از پاپ سبکی که بسیار بیشتر به اون گوش میدم راک و هارد راک و گه گاهی متال هستش که شاید جالب باشه بدونی از گیمینگ نشات میگیره. اولین باری که به این سبک علاقهمند شدم با بازی Spawn Armageddon و ترک use your fists and not your mouth از Marilyn Manson بود که باعث شد به این خواننده و این سبک علاقهمند بشم. علاوه بر Manson، بندهای shinedown و skillet هم برخی از بندهایی هستن که دوستشون دارم.
حقیقتا من راجع به موضوعاتی مینویسم که دوستشون دارم واسه همین انتخاب بینشون کمی سخته، اما اگر بخوام یک مورد رو نام ببرم اون مورد احتمالا مقالهی مرگ هنر ترساندن باشه چون احساس میکنم به خوبی تونستم این مسئله رو تشریح کنم. البته به غیر از اون، آیتم رتروگیم هم جزو سری مقالاتیه که همیشه از نوشتنشون خیلی لذت میبرم.
چه جالب! پس خانوادگی گیمر هستین! از آتاری 2600 یاد کردی که نیازی به معرفی نداره و خیلی از گیمرهای قدیمی با این کنسول وارد دنیای گیم شدن. پس حسابی پای این کار وقت میذاشتی؛ الآن چی؟ روزانه چند ساعت از وقتت رو پای بازی کردن صرف میکنی و در اوقات فراغتت، جز بازی به چه کارهایی مشغول هستی؟