در مجموع این فیلم را ببینید و گول ژانر موزیکالش را نخورید، از همان ابتدا وجههی سردش را به شما نشان داده و بازی ظریف و هنرمندانه «جانی دپ» که در سراسر فیلم سرشار از نفرت و حس انتقام است با اثری روبرو خواهید شد که مطمئنا از یادتان نخواهد رفت.
نقد فیلم Sweeney Todd: The Demon Barber of Fleet Street | روی دیگر قیچیهای برتون
منبع: https://gamefa.com/970078/%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-sweeney-todd-the-demon-barber-of-fleet-street-%D8%B1%D9%88%DB%8C-%D8%AF%DB%8C%DA%AF%D8%B1-%D9%82%DB%8C%DA%86%DB%8C-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A8%D8%B1%D8%AA/
بار دیگر همکاری یکی از زوج های با ذوقِ سینمایی/هنریِ هالیوود یعنی «تیم برتون» و «جانی دپ» اثری تماشایی و به یادماندنی را خلق کرده است. نتیجهی این هنرنمایی این زوج مستعد سینما در سال ۲۰۰۷ در فیلمی دارک و خونآلود با عنوان «سویینی تاد: آرایشگر شیطانی خیابان فلیت» (Sweeney Todd: The Demon Barber of Fleet Street) تجمیع شده و خودنمایی کرده است آنهم در ژانر غالباً فرحبخش و لطیف موزیکال.
دیگر بماند که در سکانس خیالپردازی خودِ «سویینی تاد» که در خیابان های لندن ابراز نفرتش را به ساکنان و اهالیشان ابراز داشته و با اشتیاقی زیاد مایل است که هرچه سریعتر به مغازهی آرایشگریاش بروند تا آنها را با دوستان عزیزتر از جانش یعنی تیغههای آرایشگریاش سلاخی کند.
این تضاد دیدنی گویا از ذهن و تخیل مثال زدنی «تیم برتون» برمیآمد که از لطافت موسیقیایی، نگاه تاریک، خونین و خاکستری خود را برداشت کند. فیلم «سویینی تاد» درباره یک آرایشگر تبعید شده با نام اصلی «بنجامین بارکر» (تیم برتون) است که پانزده سال از زندگی خود را به دلیل پاپوش ساختگی قاضی شهر لندن با نام «تروپین» (آلن ریکمن) در تبعید گذرانده است و حال با انبوهی از حس نفرت و انزجار نسبت به قاضی و مردمان شهر لندن، به زادگاهش بازگشته است.
در واقع پیوستگی رفتاری و احساسیِ «سویینی تاد» که از سکانس اولین حضورش تا پایان فیلم در تک تک لحظاتِ حضورش در فیلم بوی انتقام و نفرت میدهد کار محشر فیلمنامه حول شخصیتپردازی او را به نحو احسن انجام میدهد به طوریکه حتی در سکانس های خیالپردازیِ «خانم لاوِت» که تنها جایی است که آن اتمسفر تاریک و سرد را نمیبینیم نیز «سویینی تاد» با آن چهرهی همیشه عبوس و گرفته خود نشان داده میشود.
به هر حال با تمام ضعفهایی که اشاره شد که فیلم حاضر را از عبارات توصیفی همچون “شاهکار” دور میکند اما قطع به یقین فیلم «سویینی تاد: آرایشگر شیطانی خیابان فلیت» از آثار مطرح و معتبر ژانر موزیکال و حتی به نوعی فانتزی در تاریخ سینما میباشد که بار دیگر توسط ذوق و تخیل مثالزدنی «تیم برتون» همراه یار همیشگیاش «جانی دپ» میسر شد تا در نهایت اثری تاریک، سرد و خونین را به سبک و سیاق فیلمسازی منحصربهفرد «تیم برتون» شاهد باشیم.
اوج سرسبد این معماری دیدنی، به مغازه آرایشگریِ «سویینی تاد» در خیابان فلیت مربوط میشود جایی که یک طراحیِ ساده و شبهِ گوتیک دارد با آن پنجرهی بزرگ و مورب روی اتاق زیر شیروانی با رنگِ تیرهای که به سرتاسر خانه پاشیده شده است. این معماری زمانی ترسناکتر و خاصتر جلوه میکند که ما در پشت آن شیشههای مورب «سویینی تاد»ی را میبینیم که با تیغهای محبوبِ آرایشگریاش ذره ذره به یک قاتلِ مکنده تبدیل میشود و نفرتی که از ابتدای حضورش نسبت به لندن و اهالیاش ابراز میدارد را عملی کرده و از گوشت خودشان به خودشان میخورانَد.
از تیغهها گفتیم؛ آنقدر پرداختِ حول انتقامجویی «سویینی تاد» با دقت و ظرافت صورت گرفته است که حتی اشیای بیجانی همچون آن تیغههای برّاق و نقرهای نیز به جاندارانی دارای نبض تبدیل میشوند که گویا حقیقتاً تنها یار صمیمی کاراکتر اصلیمان میباشند که او را در به انجام رساندن قتلها و انتقامجوییهایش همراهی میکنند.
اما از ضعف کوچک فیلم نیز باید گفت و آن هم اینکه آنقدر که در فیلمنامه به وجههی تاریک و منتقمِ «سویینی تاد» توجه شده است، به روی نرم آن توجهی نشده است. در این مورد فیلم میبایست آن فلشبکی که از همسرش و نحوهی جداییاش نشان داده بود را فراتر میرفت و یا حداقل در برگشت به خانه یک میل قابل توجه و بیشتر از یک سکانسِ موزیکال صرفاً کلامی از «سویینی تاد» نسبت به دخترش «جوانا» (جین ویزنر) میدیدیم.
از همان ابتدای فیلم اولین چیزی که برایمان جلب توجه میکند معماری و محیط خاصی است که از شهر لندن در قرن نوزده میلادی به مخاطب نشان داده میدهد. محیطی که با رنگبندی و نورپردازیِ تاریک، خاکستری و ابرآلود همراه با دودکشهای فراوانِ شهری یک معماری منحصربهفردِ برتونی خلق میکند که خیلی سریع با زاویهی اول شخصی که از نفرتاندوزی و انتقامجویی از «سویینی تاد» با آن نغمهسراییهای سراسر منفیگرایانهاش مشاهدهمیکنیم، به “اتمسفر” و “فضا” ارتقا مییابد.
علت پاپوش و تهمت قاضی به خاطر زن زیباروی «بارکر» بوده است که قاضی قصد تصاحبش را داشته و حال که از داستان و ماجرای «بنجامینبارکر» پانزده سال گذشته است، با نام مستعاری که خود برای خود انتخاب میکند یعنی «سویینی تاد» به پیگیری اهداف خونین و انتقامجویانه خود مشغول میشود. در این راه زنی شبیه به ظاهر خودِ «سویینی تاد» با آن موهای ژولیده و لباس تیره و نامرتب به نام «لاوِت» (هلنا بونهام کارتر) به دلیل علاقهای که به «سویینی تاد» دارد، او را همراهی کرده و در نقشههایش به او کمک میکند.
این تاریکی آنقدر با پرداختی خوب پررنگ هست که حتی میتوان گفت خونین ترین و سردترین فیلم کارنامهی «برتون» این فیلم میباشد. یا حتی از نگاه و زاویهای دیگر میتوان گفت کاراکتر «سویینی تاد» روی تاریک و بیرحمِ کاراکتر «ادوارد» در فیلم «ادوارد دست قیچی» میباشد و قلمدادش کرد، آنجا «ادوارد» با دستان بُرّنده اما قلب مهربانش با اهالی شهرش با مسالمت رفتار میکرد اما آن دستان تیز در این فیلم و در پوستینِ کاراکترِ «سویینی تاد» در قامت و شمایل تیغههای کُشنده مبدل گشته و قلبش آنقدر تیره و سنگ شده است که شهری را به دم تیغ میرساند.
از دیگر کاراکترها و پرداختها میتوان به «خانم لاوِت» اشاره کرد که او هم به خوبی در فیلم نمایش داده میشود که محوریت اصلی پرداختیاش حول علاقهاش به «سویینی تاد» میگردد و این را ما به خوبی در سکانسهای حضورش میبینیم. از سکانسهای دوخوانی موزیکالگرفته تا خیالپردازیاش در مورد ازدواج و مسافرت با او اما ضعفش در موضع مشخصنشدهاش در قبال همسر «سویینی تاد» است، زیرا با اینکه میداند او همان زنِ ژندهپوش و گدا پیشهی روانی است اما اقدام خاصی برای دور کردن او از «سویینی تاد» انجام نمیدهد.
همچنین رابطه و علاقهی یکهویی و آنی میان «جوانا» و «آنتونی» (جیمی گمپل بوور) خیلی قابل باور نمود پیدا نمیکند و صرفاً با موزیکال بیشتر ماستمالی میشود تا پرداخت هرچند که از پرداخت تیپیکالِ «قاضی تورپین» نمیتوان ساده گذشت و حریص بودنِ به اندازهی خود مقبولش، که نسبت به «جوانا» ابراز میدارد باعث میشود ما هم همراه با «سویینی تاد» نسبت به «قاضی تورپین» احساس انزجار کنیم.