گرافیت بسیار بالا و چشم نواز انیمیشن از همان ابتدا خود را نمایان میکند. سازندگان و متخصصین پرده سبز جوری با دقت بالا جزئیات فیلم را ساختهاند که اگر از قصد آنرا کاریکاتوریزه نمیکردند به راستی تشخیص اینکه همه اینها پرده سبز یا کامپیوتری است، سخت میشد. داستان در پرده اول و سکانس افتتاحیه صرفا سعی در شناساندن دو کاراکتر اصلی خود یعنی ماریو و لوئیجی دارد. شخصیتهایی که صداپیشگی آنان را به ترتیب کریس پرت و چارلی دی به عهده داشتهاند. لازم به ذکر است که کریس پرت در صداپیشگی این شخصیت به راستی گل کاشته و با اضافه کردن کمی لهجه ایتالیایی به آن، تداعی کننده همان قارچ خوری است که همه ما میشناسیم. داستان درواقع بعد از ورود به دنیای جادویی شروع میشود. ورودی که کمی شبیه کرم چاله بود!
اقتباس، شاید مهمترین منبع الهام برای ساخت یک اثری هنری باشد. البته در این میان کتاب مهمترین و پُر اقتباسترین منبع برای این نوع از فیلمها در سینما بودهاست. اما در این سالهای اخیر ما به کرات شاهد این موضوع بودهایم که گیمها، مورد اقتباس قرار گرفته و حتی در چندین مورد، بسیار هم موفق بودهاند. حال بازی محبوب و تاریخی برادران سوپر ماریو (که دوستان دهه شصتی آنرا با نام قارچ خور میشناسند) باری دیگر مورد اقتباس قرار گرفتهاست. گفتم باری دیگر چون این بازی محبوب یکبار در سال ۱۹۹۳ مورد اقتباس قرار گرفت و چنان فیلم مزخرفی از آن ساخته شد که باعث خشم طرفداران این بازی محبوب شد. اما اقتباس از گیمها چه نیازی دارند؟ این نوع اقتباسها چگونه میتوانند مخاطب خود را راضی نگه دارند؟ اولین و شاید مهمترین مسئله برای گیمرها این است که آنها به هنگام بازی آزادی عمل دارند؛ یعنی نسبت به قابلیت و مهارت خود در این مدیوم موفق میشوند بازی را پیش ببرند. اما وقتی این بازی از مدیوم سینما ، از این طریق به مخاطبان گیم دوست نشان داده میشود، آنها یک نوع حس هیچکاره بودن را احساس میکنند. چون آنها عملا یک مخاطب ساده هستند که فقط باید تماشا کنند! پس وقتی یک گیم اقتباس میشود باید مراعات این دسته از دوستان را نیز بکند و با ساخت صحنههایی که نزدیک به خود بازی است، آنها را نیز راضی کند. انیمیشن برادران سوپر ماریو هم این کار را به خوبی انجام میدهد و با ساخت صحنههایی درست، حس نوستالژی بازی را در مخاطب برمیانگیزد.
در پایان میشود گفت انیمیشن برادران سوپر ماریو یک اقتباس بسیار موفق و دوستداشتنی است که هم مخاطبان سینما و هم مخاطبان گیم را از خود راضی نگه خواهد داشت. این فیلم تا به کنون موفق شدهاست به فروش باورنکردنی ۱ میلیارد دلار برسد! نظر شما درباره انیمیشنِ برادران سوپر ماریو چیست؟
منبع: https://gamefa.com/939921/%D9%86%D9%82%D8%AF-%D8%A7%D9%86%DB%8C%D9%85%DB%8C%D8%B4%D9%86-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D8%AF%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%B3%D9%88%D9%BE%D8%B1-%D9%85%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D9%88-super-mario-bros/
پلات یا طرح اصلی این فیلم بسیار ساده است. درواقع میشود گفت فیلم داستان آنچنانی ندارد. البته خود این موضوع دلیل دارد. اول اینکه اگر انیمیشن بخواهد وابستگی خود را به منبع از دست بدهد دیگر اقتباس نیست و الهام است. دوم اینکه خود گیم داستان خاصی ندارد چون اصلا گیم داستان محور نیست. به همین دلیل انیمیشن وابستگی خود را به داستانِ بازی نه، بلکه به فضای درون قارچ خور حفظ میکند. داستان درباره دو برادر لولهکش است که تمام سرمایه خود را برای ساخت یک ویدیو تبلیغاتی داده و خود را مسخره عام کردهاند. درواقع، در تیپسازیِ این دو کاراکتر، کارگردان سعی کردهاست آنها را سرخورده بسازد تا بعد از وررود به دنیای جادویی شخصیتهای آنها را باری دیگر از اول بسازد.
داستان با اضافهکردن دو شخصیتِ به شدت جذاب، زیبایی فیلم را دوچندان میکند. شخصیت اول دانکی داگ است، این کاراکتر فرعی با کمدی به شدت دوستداشتنی و بامزه، از فرعی بودن شخصیت خود فاصله گرفته و حتی جاهایی تبدیل به شخصیت مهم میشود. کاراکتر دوم پرنسس است که صداپیشگی آنرا آنا تیلور جوی به عهده داشته است؛ این شخصیت برخلاف دیگر موجودات این سیاره ناشناخته، انسان است. فیلمساز با فلش بک به عقب خیلی کوتاه به مخاطب میگوید که او از دنیای انسانها به صورت اتفاقی آمده و به صورت اتفاقی نیز ملکه شدهاست. البته در تیپسازی، سازندگان عملکرد خوبی را از خود نشان دادهاند، البته به غیر از شخصیت منفی و شرور یعنی باوزر؛ در کل طول داستان برای مخاطب مشخص نمیشود که انگیزه او چیست. قبل از این کجا بوده؟ و چگونه چنین ارتش منظم و قدرتمندی را جمعآوری کرده است؟ شاید این سوالات در این دنیای کودکانه این انیمیشن بسیار مهم نباشد. اما بهتر میبود سازندگان به جای اینکه تا مدت زیادی ما را محو گرافیک بالا و چشم نواز اطراف میکردند، به این سوالات در طرحریزی فیلمنامه اهمیت میدادند. در واقع فیلم بیش از حد سعی میکند ما را محو زیبایی دنیای درون انیمیشن بکند. و اینکار گاهی باعث خستگی مخاطب از اینهمه رنگ میشود! داستان در پایان، برخلاف شروع؛ سادگی خود را از دست میدهد و در آن سکانس پایانی بیش از حد ریخت و پاش میکند. و همین ریخت و پاش کلی باگ در فیلمنامه ایجاد میکند؛ اما خب این اشتباهات کوچک و کم شمار هیچ از زیبایی این انیمیشن ماجراجویی و خوب کم نمیکند.
کمپانیهای ساخت بازیهای ویدیویی یکی از اصلیترین ارکانهای دنیای سرگرمی هستند. این کمپانیهای بزرگ میلیونها دلار از هر یک بازی سود کرده و البته هوای مخاطب خود را دارند و همیشه سعی میکنند چیزی را ساخته و عرضه کنند که نیاز مخاطب امروز است. پس وقتی این نوع تفکر در این کمپانیها وجود دارد، طبیعی است که در ساخت اقتباس سینمایی هم آنرا به کار گیرند. قطعا مهمترین سوال این است که مخاطب امروز از برادران سوپر ماریو چه میخواهد؟ و پاسخ کاملا آشکار است، مخاطب دقیقا خودِ بازی را در سینما میخواهد؛ و از همین رو است که سازندگان این اثر با استفاده از موسیقی و صداهایی که کاملا متعلق به بازی است، در انیمیشن سعی میکنند این حس نوستالژی را دوباره زنده کنند و هر دو مخاطب سینما و گیم را راضی نگه دارند. البته لازم به ذکر است که سازندگان این انیمیشن نیز دقیقا ائتلافی از دنیای گیم و سینماست. ساخت این انیمیشن را شرکتهای نینتندو، ایلومینیشن و یونیورسال پیکچرز به عهده داشتهاند.
یکی دیگر از مهمترین چیزهایی که سازندگان با دقت بالا از آن استفاده کردند، کاری که نوعی اعلام وفاداری به نسخه گیم بود؛ عملکرد دقیق در دکوپاژ و صداگذاری بود. سازندگان دقیقا همان صداهایی را استفاده کردند که در نسخه بازی برادران ماریو به کار گرفته شدهبود. صداهایی که مثلا به هنگام از دست دادن قدرت جادویی آنرا میشنویم.
در این دنیای رنگارنگ و چشم نواز، دو برادر از یکدیگر جدا شده و هرکدام در کشوری متفاوت سقوط میکنند. حال ماریو مجبور است به جنگ با لاکپشت شرور برود و برادر خود را از چنگ او برهاند. در این مرحله از فیلم، سازندگان سعی میکنند با اضافه کردن تم کمدی اجازه ندهند تا فیلم زیاد از حد جدی شود. و این کمدی یکی از اصلیترین جنبههای این فیلم بود. که به نظر بنده کاملا هم درست از آب درآمده بود.