نقد و بررسی بازی Deathloop (نسخه ایکس باکس)؛ مرگ بی‌انتها –

موسیقی و صداگذاری Deathloop مانند تمام آثار قبلی آرکین، شنیدنی و گوش‌نواز است. تام سالتا (Tom Salta) و تیم ترانه‌سرایش وظیفه ساخت موسیقی این بازی را برعهده داشتند. هرچند موسیقی‌های اکشن بازی محدودند و بعد از گذشت مدتی تکراری می‌شوند، اما شنیدن ترانه‌های Deathloop در شرایط مختلف گیم‌پلی، مانند یک چاشنی خوشمزه عمل می‌کند. موسیقی‌ها متناسب با گیم‌پلی، تغییر کرده و در شرایط مختلف، نت‌هایی مختلف را پخش می‌کنند. به عنوان مثال، دو موسیقی متن هنگام نبردهای اکشن بازی نواخته می‌شود و در صحنه‌هایی که مخفی هستید، موسیقی‌های مناسبی برای بیان شرایط محیط پخش می‌گردد. آرکین می‌توانست تعداد این موسیقی‌ها را افزایش دهد، اما در نهایت ایرادی به این بخش وارد نیست.



منبع: https://gamefa.com/871659/deathloop-xbox-review/

در سویی دیگر، از شخصیت Alexis می‌توان به عنوان کاراکتری مغرور و ثروتمند یاد کرد که قرار است یک مهمانی بزرگ در سطح جزیره برگزار کند. شخصیت Egor دانشمندی دیوانه محسوب می‌شود که از بی‌توجهی اطرافیان به استعداد خود، ناراحت و عصبانی است. هر کدام از شخصیت‌های اصلی داستان که اصطلاحا Visionary نامیده می‌شوند، خصوصیات رفتاری مختص به خود را دارند که می‌توانید در نوارهای ضبط یا دست‌ نوشته‌‌ها متوجه‌شان شوید.

طراحی هنری بازی زبان‌زد است. گاهی مناظر به لطف نورپردازی فوق‌العاده بازی، آنقدر زیبا به نمایش درمی‌آیند که محو تماشای محیط خواهید شد. به طور کلی، Deathloop در زمینه گرافیکی سربلند است و تجربه‌ی بصری و فنی استانداردی را در اختیارتان می‌گذارد.

در بحث فنی علاوه بر کیفیت خوب در اجرای بازی، باگ خاصی هم در جریان گیم‌پلی مشاهده نکردم و بازی بدون مشکل اجرا می‌شد. کیفیت تکسچرهای اشیاء و محیط قدرت کنسول‌های نسل جدید را به چالش می‌کشد و بازی یک تجربه شفاف را به شما ارائه می‌دهد. همچنین، افت رزولوشن خاصی در گیم‌پلی مشاهده نکردم. بازی از آب و هوای پویا استفاده نمی‌کند، اما در هر بازه زمانی شرایط جوی تغییر می‌کند. به عنوان مثال، هرچه به شب نزدیک‌تر می‌شوید، هوا سردتر شده و حالت برفی به خود می‌گیرد.

اکثر درگیری‌ها با دشمنان به صورت پر سر و صدا صورت می‌گیرد و بی‌انصافی است اگر Deathloop را یکی از بهترین بازی‌های اکشن چند سال اخیر خطاب نکنیم. مبارزات مستقیم به شدت لذت‌بخش و سرگرم‌کننده هستند. با توجه به هوش مصنوعی قوی دشمنان در مبارزات و چالش‌هایی که به واسطه مردن در بازی ایجاد می‌شود، سیستم مبارزات نقشی حیاتی در روند بازی ایفا می‌کند. برای نجات پیدا کردن در طول یک چرخه، باید خود را به بهترین توانایی‌ها مجهز کنید.

سیستم چرخه بازی اینگونه است که شما را در چهار بازه زمانی مختلف در طول روز قرار می‌دهد و باید در هر چهار زمان، کارهای مختلفی را برای پیشروی در داستان انجام دهید. به لطف توانایی مهم اول بازی که به شما اجازه می‌دهد تا سقف دو بار کشته شوید، بازی از حالت روگ‌لایک خارج می‌شود. هرگز Deathloop را عنوانی روگ‌لایک خطاب نکنید، این بازی خطی‌تر از چیزی است که تصور می‌کنید.

هرچقدر روایت و داستان به خوبی ارائه می‌شود، بازی در نتیجه‌گیری نهایی و پاسخ به سوال‌هایتان ضعیف عمل می‌کند. درست در نقطه‌ای که بازی باید پرده از معماها بردارد، با چند پایان‌بندی ضعیف و قابل پیش‌بینی، پرونده بخش داستانی بسته می‌شود. حقیقتا آرکین نتوانست به خوبی داستان جذاب خود را به پایان برساند و بی‌تعارف، Deathloop یکی از بدترین پایان‌بندی‌های تاریخ را دارد!

شروع Deathloop ممکن است شما را سردرگم کند. وقتی اولین بار در ساحل بازی بیدار می‌شوید، تنها یک سوال ذهنتان را مشغول به خود می‌کند: «من کجا هستم؟»؛ شما در جزیره‌ای به‌نام Blackreef قرار دارید، جزیره‌ای که گویا به یک چرخه بی‌پایان دچار شده است. برای اینکه بتوانید به بهترین شکل پاسخ سوال‌هایی ابتدایی خود را دریافت کنید، نویسندگان موظف به ارائه داستان به ساده‌ترین و بهترین شکل ممکن هستند. خوشبختانه این اتفاق رخ می‌دهد.

گرافیک Deathloop به انتقاد طرفداران نسبت به کیفیت بصری بازی‌های آرکین پایان داد. بازی روی کنسول ایکس باکس سری اس تجربه و نقد شده و یکی از بهترین خروجی‌های نسل نهمی این کنسول را به نمایش می‌گذارد. بازی دو حالت گرافیکی بدون Ray-Tracing را برای کنسول سری اس ارائه می‌کند و هر دو حالت به صورت 60 فریم اجرا می‌شوند. شخصا روی حالت Visual بازی کرده و به جز موارد محدود در چند محیط بسته، هیچ افت فریم خاص و شدیدی را مشاهده نکردم. بازی به خوبی روی تمام کنسول‌های نسل نهمی بهینه شده است و هیچ‌ بهانه‌ای برای تجربه نکردن آن وجود ندارد.