لازم به ذکر است که تمامی این قابلیتها در تمامی مراحل در دسترس نیستند و چالش از آن جایی شروع میشود که بدانید گاهی محدودیت استفاده از این Skill ها را خواهید داشت و یا این که در برخی از مراحل تنها قابلیت جهت دادن به انسانها وجود دارد و باید با استفاده از این منابع محدود پازلهای بازی را حل کنید.
Humanity را میتوان یکی از عجیب و غریبترین بازیهای منتشر شده در سال جاری دانست. با نقد و بررسی این بازی همراه گیمفا باشید.
در بخش گرافیکی، بازی ظاهر ساده اما جالبی دارد. درواقع شاهد یک تجربه روان هستیم که تعداد بسیار زیادی از انسانهای بیگناه (!) را به تصویر میکشد که در آسمان به پرواز در میآیند و در این بین قابهای شدیدا بامزه و بعضا جالبی را خلق میکند.
۲ حالت دیگر برای تجربه بازی وجود دارد که حالت اول برای تجربه بخش واقعیت مجازی بازی به شمار میرود و حالت دوم بخش Creation نام دارد که بازیکن با استفاده از آن میتواند وارد یک ادیتور مپ شده و به شکلی روان و ساده مراحل جدیدی را خلق کرده و آن را با دیگر بازیکنان به اشتراک بگذارد. وجود چنین بخشی در بازی میتواند منجر به خلق مراحلی فوقالعاده و سرگرمکننده شود و این مورد را میتوان یکی از قسمتهای جالب Humanity دانست.
در ابتدا، این سبک از ترکهای موسیقی ساده توجه را به خود جلب میکند و با حال و هوای مرموز بازی تطابق دارد، اما به مرور زمان چرخه تکرار این سبک خاص از موسیقی و ترکهای محدود آن خستهکننده میشود و بازیکن را اندکی زده میکند که شاید این اتفاق به دلیل تیم محدود و یا بودجه کم بازی رخ داده باشد.
Humanity
در این بین اما موسیقی ضعیفترین بخش از بازی بوده که به آن برخوردم. آیا موسیقی بازی به خودی خود بد است؟ به طور کلی خیر، چرا که در طول بازی شاهد ترکهای کوتاهی با حال و هوای تکنو و الکتریک هستیم که با تم کلی این اثر جور در میآید، اما به شکلی متداول تکرار میشوند و به هنگام حل کردن پازلها درون یک لوپ میافتند.
گاهی ممکن است حدود یک ساعت روی یک پازل زمان بگذارید و در نهایت نتوانید آن را به سرانجام برسانید و هیچ راه دیگری جز مشاهده راه حل این پازل از سوی وبسایتهای ثانویه و یا یوتیوب ندارید. متاسفانه بازی اصلا با گیمرهایی که توانایی حل برخی از مراحل را ندارند کنار نمیآید و هیچ گزینهای وجود ندارد که به شما راهنمایی رسانده و یا توانایی پشت سر گذاشتن مرحله را به شما یاد دهد.
از طرفی، مدام این نکته از جریان بازی برداشت میشود که انگار هر یک از این اتفاقات، سعی دارند تا نقش نمادی بر پدیدههای مختلف اجتماعی را بازی کنند؛ به این صورت که انسانهای طلایی را میتوان به عنوان اعضای ارزشمند جامعه دانست که به وسیله مردم معمولی بزرگ میشوند و حتی برای حفظ جان این نوع انسانها مجبوریم تا انسانهای معمولی و روتین جامعه را به شکلی بیرحمانه فدا کنیم.
در این بین، یک سری انسان طلایی نیز وجود دارند که نمادی از انسانهای ارزشمند جامعه هستند که تنها در میان جمعیت حرکت میکنند و هدف اصلی بازیکن آن است که این انسانهای طلایی را در کنار دیگر مردم آزاد کند. در واقع، انسانهای طلایی کلید شما برای ورود به مرحله نهایی هر یک از بخشهای بازی به شمار میروند.
نمیدانم دقیقاً از کجا شروع کنم و اگر کمی این نقد و بررسی را اسکرول کنید و تصاویر بازی را نگاه کنید، شاید به من حق بدهید. خلاصه داستان بازی اینگونه است که شما در نقش یک سگ نگهبان قرار میگیرید که ناگهان به صورت اتفاقی خود را در جهانی تازه میبیند که موجوداتی گویمانند و خداگونه به او دستور میدهند که موجهایی از انسانها را به سمت نور هدایت کند. در واقع، به عنوان یک بازیکن سوالات بسیاری برایتان پیش خواهد آمد و بازی برخی از آنها را در طول تجربه پاسخ میدهد و بخشی دیگر را به خلاقیت شما میسپارد. بازی، از سکانسها و بخشهای مختلفی تشکیل شده که هر یک نمادی از پدیدههای مختلفی به شمار میروند.
بازیهای عجیب زیادی در بازار وجود دارد؛ از شبیهساز نان تست گرفته تا شبیهساز کارتنخواب و سنگ و حتی آثاری مثل High on Life. با این وجود، Humanity را میتواند یک تجربه منحصر به فرد دانست که حتی به خاطر استایل و آرت عجیب و غریب بازی هم که شده، تا مدتها در ذهنتان باقی خواهد ماند.
از بخشهای بازی میتوان به خیزش، انتخاب و یا سرنوشت اشاره کرد که تعدادی مراحل را با توجه به موضوع مذکور، در اختیار شما قرار میدهند و در نهایت انجام آنها منجر به باز شدن مرحله نهایی آن سکانس و رفتن به مرحله بعد خواهد شد.
جالب است بدانید که یک سری از مفاهیم برنامهنویسی به شکل تصویری در بازی گنجانده شده است؛ برای مثال، در طی مرحلهای باید یک لوپ توسط انسانها به وجود بیاورید که در هر بسته زمانی مشخص، یک در را باز و بسته کنند و حال با گیر انداختن این انسانها در یک لوپ، دیگر دستهها را روی پلی که به این صورت ایجاد کردهاید قرار دهید و مرحله را به اتمام برسانید.
در کل میتوان گفت که طراحی مرحله بازی به شکلی استادانهای صورت گرفته و روی تک تک جزئیات محیط و نحوه قرارگیری آیتمهای مختلف و مهارتهای موجود در طول تجربه فکر شده است؛ اما اگرچه استفاده از این سبک از طراحی مراحل در کنار استفاده از ایدههای نو، منجر به افزایش خلاقیت موجود در بازی شده، از آن طرف درجه سختی را شدیدا بالا برده است.
بازی اما، یک بخش شخصیسازی جزئی نیز در دل خود جای داده که در طول تجربه و یا به اتمام رساندن تعدادی از مراحل در دسترس بازیکن قرار میدهد که با استفاده از آن، پلیر میتواند ظاهر دسته انسانها را تغییر داده و استایل پوشش آنها را انتخاب کند.
حتی گاهی مجبور خواهید شد تا از آبجکتهای محیطی مثل پنکهها و یا آکواریومها برای جهتدهی به دسته انسانها استفاده کنید و برای همین لازم است که محیط و هر یک از آبجکتها را به خوبی بشناسید. طراحی هر یک از مراحل با وسواس خاصی صورت گرفته و امکان ندارد که در طول تجربه ۱۰ الی ۱۵ ساعته خود، به یک پازل تکراری بر بخورید.
شاید بهتر بود که حداقل یک گزینهی Hint و یا راهنمایی وجود داشته باشد که با استفاده از اعتباری قابل کسب از سوی مراحل بازی، میتوانستیم از آن استفاده کنیم تا تجربهای پایدارتر به وجود آید.
البته یک سری قابلیت ویژه در طول بازی وجود دارند که به مرور زمان در دسترس بازیکن قرار میگیرند. مثلا، بعد از گذشت مدتی از بازی، میتوانید زمان را متوقف کنید و یا در جلد یکی از انسانها قرار بگیرید تا بتوانید با استفاده از جریان آنها در محیط جابهجا شوید که قابلیتهای کاربردی و مفیدی به شمار میروند.
این بازی روی PC تجربه و بررسی شده است
منبع: https://gamefa.com/941285/humanity-review/
در نهایت، Humanity تجربهای ساده، سرگرمکننده و مرموز به شمار میرود و میتوان گفت که در کل، شاهد یک اثر جذاب از سوی سازندگان هستیم؛ عنوانی که میتواند برای بازیکنان سبک پازل جالب توجه باشد. با این وجود، باید متذکر شد که حس کامل نبودن اثر به بازیکن القا میشود و نمیتوان از بازی به عنوان یک تجربه کاملاً غنی، حتی در سطح یک اثر مستقل، یاد کرد. در هر صورت، تجربه Humanity را به بازیکنان علاقهمند به سبک پازل و طرفداران آثار هاردکور و چالشبرانگیز توصیه میکنم.
نکات مثبت:
- طراحی مرحله حساب شده و کمنظیر
- وجود روایتی جالب و مفهومی از پدیدههای اجتماعی که بازیکن را به فکر میاندازد
- قابلیتهای متنوع موجود حل پازلها
- آرت استایل بامزه و اتفاقات غیرمنتظره
- حالت ساخت و ساز مراحل!
نکات منفی:
- عدم وجود گزینهای برای گرفتن راهنمایی
- تکراری شدن ترکهای موسیقی در طولانی مدت
۸
اما مهمترین بخش بازی، گیمپلی آن به شمار میرود که به شخصه من را خیلی به یاد برنامهنویسی و طراحی الگوریتم میاندازد و احتمالا سازندگان نیز از نرمافزارهای یادگیری برنامهنویسی و مواردی چون اسکرچ برای ساخت این بازی الهام گرفتهاند.
در واقع میتوان گفت که وجود یک روایت کوتاه، اما جالب توجه و تفکر برانگیز از سوی اثری متمرکز بر پازل، میتواند یک نقطه مثبت به شمار برود چرا که مدام ذهن مخاطب را بازی میدهد و شما علاوه بر آن که مشغول حل کردن پازلهای موجود در روند بازی هستید، همواره در تلاش هستید تا داستان را هم کشف کنید و این حرکت بسیار قابل احترام است.
در طول بازی، پورتالهایی وجود دارند که انسانها به صورت دسته جمعی از آن خارج میشوند و یک مسیر مستقیم را بدون اختیار ادامه میدهند. حال شما باید در نقش سگ نگهبان، با هدایت این مردم، آنها را به سمت نور هدایت کرده و با دسته دسته کردن، فدا کردن، و یا دادن فرمانهای حرکتی مثل پرش، سبک شدن و یا استفاده از موانع مختلف مسیر را برای آنها هموار کنید.