
نقد و بررسی سریال پوست شیر

سریال پوست شیر اثری جنایی و درام است که لیست بلندی از بازیگران نامآشنا نیز در آن دیده میشود. بازیگرانی که در صورت درست بودن سایر عوامل، کار خود را به خوبی انجام داده و سطح سریال را یک پله بالاتر میبرند. اما دلایل موفقیت و محبوبیت سریال پوست شیر چیست؟ چه عواملی باعث روز به روز پر مخاطبتر شدن این سریال شده است؟
به حدی پایانهای کلیشهای و نخنما شده در تلویزیون ایران وجود دارد که عملکرد متفاوت پوست شیر و به عبارتی دوری از یک پایان تماما خوش برای آن امتیاز محسوب میشود. البته که هماهنگی خاصی بین نوع پایان و لحن کلی سریال نیز وجود دارد.
سریال پوست شیر از ابتدا به دنبال خوشی و خوشحال کردن مخاطب نبود و در انتها نیز همین راه را پیش میگیرد. نعیم به خواسته خود رسیده و انتقام دخترش را میگیرد اما خبری از تبرئه نیست و باید بهای کارش را بپردازد.گرچه که سریال در فصل سوم از ریتم میافتد و ابدا صلابت دو فصل ابتدایی را ندارد اما در نوع پایانبندی خود عملکرد خوبی دارد.
دوربین درست، اندازه نماهای حساب شده و کاتهای دقیق باعث انتقال کامل تعلیق و ترس به مخاطب شده است. برای مثال میتوانید سکانس مربوط به ورود نعیم و رضا به باغ منصور در حالی که صدرا و صمد در ماشین منتظر آنها هستند را به یاد آورید.
سریالی که در روند پخش خود روز به روز محبوبیت بیشتری پیدا کرده و بر تعداد دنبالکنندگانش افزوده شد. کمتر سریالی در پخش نمایش خانگی وجود دارد که مخاطبان را این چنین هر هفته در انتظار قسمتی جدید نگه دارد. پوست شیر اما موفق به انجام این کار شد و عده زیادی از مخاطبین هفته به هفته این سریال را دنبال میکردند.
چنین دست لحظات پر هیجانی در سریال بسیار یافت میشود که تماما با کارگردانی بسیار خوب ساخته شده و حس آن به شکلی کامل و نه ناقص به مخاطب منتقل میشود.
پوست شیر به خصوص در دو فصل ابتدایی خود دارای فیلمنامهای بسیار دقیق با قدرت بالای قصهگویی، روایت و شخصیتپردازی است که آن را از سایر آثار شبکه نمایش خانگی متمایز میکند. سریال کاملا بلد است گرهها و سوالاتی را در طول قصه ایجاد کند و سپس آنها را با شیوههای درستی پاسخ دهد.
یک اثر جنایی چه در قالب فیلم سینمایی و چه در قالب سریال باید دو ویژگی بسیار مهم داشته باشد. اول آنکه باید فیلمنامهای بسیار دقیق و با جزئیات به شکل علت و معلولی داشته باشد و توانایی ایجاد گره و باز کردن آن در فیلمنامه وجود داشته باشد. دوم آنکه بتواند استرس، نگرانی و هیجان را در لحظات درست به مخاطب تزریق کند.
مجموعهای از اتفاقات و پیشامدهای علت و معلولی که رفته رفته در کنار یکدیگر مسیر قصه را روشنتر کرده و مخاطب را به پیدا کردن جواب نهایی نزدیکتر میکند.

در واقع یکی از عوامل بسیار مهم سریال پوست شیر آن است که تنها به دنبال پیدا کردن جواب معما نیست، بلکه وارد عمق زندگی شخصیتهایش میشود. این اتفاق برای تمامی شخصیتهای مهم رخ میدهد و مخاطب به آنها تنها به عنوان یک عامل برای حل گره قصه نگاه نمیکند بلکه به آنها به چشم یک انسان نگاه میکند.
اما از نکات مثبت که عبور کنیم سریال پوست شیر ایراداتی نیز دارد. فیلمنامه پوست شیر از همان ابتدا سعی کرده تا علت و معلولی عمل کند اما در بعضی موارد گویا این موضوع را فراموش کرده و تبدیل به فیلمنامهای شانسی و اتفاقی میشود.
مدت زمان اختصاص داده شده به شخصیت مژگان و حضور او در خانهای برای کار نظافت کمک چندانی به ساخت شخصیت او نکرده و به گونهای باعث اتلاف وقت و گمراه کردن مخاطب نسبت به قصه اصلی شده است.

فیلمنامهای با نقاط عطف درست، بدون باگ، شیوه درست روایت و رعایت تعلیق در نوشته از ملزومات آثار جنایی است. در سریال پوست شیر میتوان از فیلمنامه به عنوان یکی از نقاط قوت این سریال یاد کرد.
سریال پوست شیر این کار را با هوشمندی تمام در طول سه فصل خود انجام میدهد و نتیجه آن میشود ساخت شخصیتها و انسانهایی که در کنار حل معما برای مخاطب اهمیت پیدا میکنند. همواره پیوند مخاطب با یک اثر از پیوند او با شخصیتها عبور میکند.
تمامی این فلشبکها شخصیت، ارتباط و عشق میسازد و همگی در لحظهای درست که پیوندی نیز با خط زمانی حال حاضر داشته باشد به تصویر کشیده میشوند تا مخاطب از قصه اصلی و از سریال به بیرون پرت نشود و چیزی که در قالب فلشبک تماشا میکند در راستای قصه اصلی و با هدف عمق و بعد دادن به شخصیتها و روابط آنها باشد.
سریال پوست شیر قصه شخصی به نام نعیم مولایی با بازی هادی حجازیفر را روایت میکند که پس پانزده سال از زندان آزاد شده است. نعیم حال پس از پانزده سال قصد دارد تا دوباره با دختر خود ارتباط گرفته و بخشی از زندگی او باشد.
پس کش و قوسهای فراوان در نهایت او موفق به انجام این کار شده و تصمیم میگیرد تا همراه با دخترش ساحل به سفر شمال برود. در این سفر اما همه چیز آن طور که باید و شاید پیش نمیرود و این بازگشت شیرین برای نعیم تبدیل به تلخترین روزهای زندگیاش میشود چرا که ساحل در مسیر برگشت ربوده شده و هیچ ردی از او وجود ندارد.
فیلمنامه دراماتیک یکی از عوامل مهم موفقیت آثار مختلف است. پوست شیر در این زمینه عملکرد بینظیری دارد که بدون تبدیل شدن به شعار و بدون مصنوعی شدن، بجز در یک مورد ( که در ادامه اشاره خواهد شد)، لحظات دراماتیک میسازد.
سریال برای شخصیتپردازی بیشتر و ورود بیشتر به عمق شخصیتهایش به خصوص ساحل و صدرا، از تعداد زیادی فلشبک استفاده کرده است.
این غم و تراژدی چندان بزرگ و غیر قابل فهم و تصور است که اجازه حس کردن و درک کردن را از مخاطب میگیرد. به علاوه آن، سریال به قدری خوب غم از دست دادن ساحل را در مخاطب زنده کرده بود که پس از مرگ دوم یا شلیک قاتل مخاطب چیز خیلی جدیدی برای حس کردن ندارد. البته که از نظر غافلگیری بسیار موفق است اما از نظر حسی مخاطب را به یک بنبست حسی میرساند.

این سریال پر هیاهو با تمام بالا و پایینها در نهایت در سه فصل هشت قسمتی و در مجموع بیست و چهار قسمت به پایان رسید. سریال پوست شیر را میتوان قطعا یکی از پر مخاطبترین سریالهای ساخته شده در نمایش خانگی دانست.
شخصیت مژگان با بازی ژیلا شاهی یکی از این موارد است. در قسمتهای ابتدایی تمرکز سریال کمی بیش از حد بر روی این شخصیت میباشد که همین موضوع شاید افکار مخاطب را نیز به اشتباه بیندازد.
اما قسمتهایی از قصه هنوز کمرنگ و کمی گنگ هستند. این قسمتها اغلب مربوط به منصور میشوند. اگر مخاطب یک بار قصه را به طور کامل از استخدام تا هماهنگیها، از زبان منصور میشنید، تمام موضوعات محو و دارای ابهام کاملا از بین میرفتند. در واقع منصور یک سر این قصه است اما روایت او را از اتفاقات نشنیدهایم. برای مثال توضیح مستقیمی درباره تصمیم منصور برای استفاده از شیوه قاتل درختی داده نمیشود و یا افرادی که از داخل سیستم با او در ارتباط بودند چگونه این همکاری را قبول کردند؟
سریال پوست شیر تقریبا در هر دو عامل موفق است. از همان ابتدا مشخص است که سریال توانایی ایجاد تعلیق و دلهره دارد و این کار را به شکل بینظیری انجام میدهد. کارگردانی پوست شیر به قدری حساب شده است که در لحظات درست مخاطب را تا بالاترین حد استرس و نگرانی پیش میبرد حتی اگر در نهایت اتفاق خاصی در آن لحظه رخ ندهد.
از سمت دیگر سریال تلاشهای بیش از اندازه نافرجامی در قبال برخی شخصیتهایش دارد. در واقع ما در سریال لحظاتی را میبینیم که به نظر میتوانند از سریال حذف شوند بدون آنکه لطمه خاصی به شخصیتپردازی یا درام قصه وارد شود.
در نتیجه سریال پوست شیر به عنوان یک اثر جنایی، در انتقال ترس، در انتظار گذاشتن مخاطب، ترسیم دقیق شرایط خطرناک شخصیت برای مخاطب و ایجاد تعلیق تقریبا بینقص عمل میکند و در نوع خود یک کلاس آموزشی است.
لحظه رویارویی نعیم و منصور در قسمت پایانی یکی از لحظات مهم و کلیدی کل سریال است. این رویارویی شروع خوبی دارد اما لحظه به لحظه افت کرده و از ریتم میافتد و میتوانست بهتر از این و با عمق بیشتری بر روی آن کار شود.
برادران محمودی اولین فیلم سینمایی خود را در سال ۹۲ با عنوان چند متر مکعب عشق ساختند. پس از آن چند فیلم دیگر و چند سریال تلویزیونی را در کارنامه دارند تا در نهایت به سریال پوست شیر میرسیم.
یکی از نقاط قابل توجه سریال پوست شیر معرفی ضد قهرمان یا اصطلاحا بدمَنی متفاوت در سریالهای ایرانی بود.
اتفاقی که به طور مثال برای شخصیت محب مشکات با بازی شهاب حسینی رخ میدهد. او تنها ابزاری برای پیدا کردن رباینده ساحل نیست، او انسانی است با ابعاد شخصیتی، گذشته و بکاستوری به خصوصی که از نظر احساسی او را با این پرونده و در نتیجه با قصه و مخاطب پیوند میزند.
سریال پوست شیر یکی از پر مخاطبترین و پر سر و صداترین سریالهای تاریخ شبکه نمایش خانگی میباشد.
این اتفاقات شانسی و اتفاقی بوده که لحن آن با لحن کلیت فیلمنامه پوست شیر در تناقض است و ظاهرا این اتفاقات صرفا باید رخ میدادند تا قصه پیش برود. هنگامی که سریال فیلمنامهای دقیق در اختیار دارد چنین مواردی بیش از حد توجه مخاطب را به خود جلب میکنند.
برای مثال حضور مشکات در صحنه جرم و بیهدف گرفتن ذرهبین در راستای نور خورشید باعث پیدا کردن یک گردنبد میشود. کمی بعدتر بازهم در صحنه جرم او یک کودک را پیدا میکند که قسمت دوم آن گردنبند را در اختیار دارد.
این رویارویی اما یک لحظه بسیار بد دارد که همان لحظه دراماتیک شعاری و مصنوعی است که پیشتر به آن اشاره شد. نعیم پس از کشتن منصور آغوش خود را باز میکند که همزمان ساحل را در کودکی و هنگام انجام همین عمل میبینیم که این پلان تنه عجیبی به آثار هندی زده و ابدا در حد و اندازههای این سریال نیست.

معرفی این ضد قهرمان که او نیز تنها قاتل ساحل نبوده بلکه کاملا در قالب فلشبکها و صحبتهای بازجویی ساخته میشود، از موفقیتهای سریال پوست شیر بوده که البته جز با بازی بسیار عالی مجتبی پیرزاده ممکن نبود. هنگامی که تعریف یک شخصیت درست باشد و بازیگری توانمند مسئول به تصویر کشیدن آن باشد، چنین نتیجهای در پی خواهد داشت.
نظرات در مورد پایان سریال پوست شیر متفاوت است اما سریال بنظر در پایان نیز عملکرد خوبی دارد. نوع پایانبندی آن متفاوت نسبت به تیپیکال و معمول پایانهای سریالهای ایرانی است.
در پایان باید گفت که سریال پوست شیر را میتوان یکی از بهترین و موفقترین سریالهای چند سال اخیر دانست. آثار ایرانی معمولا با این مشکل مواجه هستند که شروع خوبی داشته اما هر چه به پایان نزدیک میشوند، رو به نابودی میروند.
این فیلمنامه دقیق با شخصیتپردازیهای بسیار خوب نیز همراه شده است. تقریبا تمام شخصیتهای مهم قصه ساخته میشوند حتی آنهایی که شاید بسیار کم به طور مستقیم در قصه حضور داشته باشند.
هشدار اسپویل!
ایجاد و انتقال حس ترس و استرس و فیلمنامهای کارآگاهی که ذهن و مغز مخاطب را مشغول کرده و آن را به تجزیه و تحلیل وادار میکند. سریال جدای از توجه به گرهگذاری و گرهگشایی در بخش معمایی، به شخصیتهای خود نیز توجه میکند و آنها را صرفا ابزاری برای حل معما قرار نمیدهد.
سریال یک سوپرایز برای مخاطب دارد که آن هم زنده بودن ساحل است. این اتفاق ایرادی ندارد و اگر به شکل درستی اجرا شود، که در پوست شیر شده است، یک نقطه عطف به یادماندنی در اثر است. اما قتل دوباره ساحل همان بیش از حد دراماتیک کردن قصه است.
اما اجرای یک فیلمنامه دقیق نیز به اندازه کارگردانی باکیفیت اهمیت بالایی دارد. این اهمیت به خصوص در آثار جنایی چند برابر است چرا که معمولا در آثار جنایی با توجه به ذات اینگونه آثار، میزان دقت مخاطب به جزئیات قصه و اتفاقات بسیار زیاد است.بنابراین فیلمنامه آثار جنایی میتواند یک اثر را تا بالاترین حد برده و یا اثری را زمین بزند.
سریال پوست شیر اما با وجود آنکه در فصل سوم از ریتم میافتد، اما هرگز به سمت نابودی نرفته و گلیم خود را از آب بیرون میکشد. سریالی جنایی که عوامل مهم موفقیت یک اثر جنایی را در اختیار دارد.
حال پلیس وارد عمل شده و سعی در پیدا کردن ربایندگان ساحل دارد. چندین اثر جنایی در ایران تا کنون ساخته شدهاند اما هیچکدام تا این حد موفق نبودهاند.

سریال پر از لحظات دراماتیک بجا و درست است که در لحظه آن تلنگر حسی مناسب را به مخاطب میزند. اما شاید بیش از دراماتیک شدن یک لحظه، درک و حس آن را برای مخاطب مشکل کند یا اصطلاحا حس کردن آن از درک مخاطب خارج باشد.
شخصیت مشکات تنها یک پلیس در حال انجام وظیفه نیست او انسانی قابل لمس و واقعی است. سریال میتواند دوستی و عشق و ارتباط و از همه مهمتر ضد قهرمانی باورپذیر و روانپریش بسازد که همگی با بازیهای خوب هادی حجازیفر، علیرضا کمالی، پردیس احمدیه، مجتبی پیرزاده، پانتهآ بهرام، مهرداد صدیقیان و غیره رخ میدهد.
سریال از همان ابتدا مخاطب را در غم ساحل میگذارد. بدون آنکه چیزی از او در خط زمانی حال دیده باشیم او را کاملا میشناسیم و سریال کاملا مخاطب را به بهترین شکل غمدار شخصیت ساحل میکند که در ادامه منجر به درک بهتر قصه و شخصیت نعیم میشود.
سریال با وجود تمام نقاط ضعف و باگها و بعضا بیدقتیهای موجود در فیلمنامه، نهایتا به عنوان یک اثر موفق شناخته شده و نمیتوان آن را اثری ناموفق و ناتوان نامید. اثری موفق و باکیفت در ژانر جنایی که مخاطبین و علاقهمندان را برای ساخت بیشتر چنین دست آثاری امیدوار میکند.

منبع: https://gamefa.com/933312/%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%88-%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D8%B3%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D9%84-%D9%BE%D9%88%D8%B3%D8%AA-%D8%B4%DB%8C%D8%B1-%D8%AC%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%AA%D8%A7%D8%B2%D9%87-%D8%AF%D8%B1/
شخصیت منصور از تیپیکال ضدقهرمانها در آثار ایرانی فاصله داشت و شاهد شخصیتی با مشکلات روانی و شخصیتی بودیم که عملکرد متفاوتی نسبت به سایر شخصیتهای مشابه در ایران داشت.