در واقع میتوان گفت که سریال The Last of Us به مدت چند قسمت مشغول کاشت چیزی بود که حال زمان برداشت آن رسیده و به خوبی از این زمان استفاده میکند.
قسمت هفتم سریال The Last of Us اما قسمتی متفاوت بود. درست به مانند قسمت سوم که سریال قصه اصلی را برای روایت کردن قصهای فرعی رها میکند، در قسمت هفتم نیز همین اتفاق رخ میدهد.
در نتیجه تمام چیزی که بین الی و رایلی در قسمت هفتم دیده میشود، به طور غیر مستقیم به ترسیم ارتباط الی و جوئل نیز میپردازد. چرا که جوئل و رایلی با هوشمندی در فیلمنامه برای الی همانند سازی میشوند. بار دیگر به نام این قسمت یعنی Left Behind نیز توجه کنید.
در قسمت هفتم سریال The Last of Us بر خلاف قسمت سوم، دوستی بین الی و رایلی با توجه به زمان صرف شده، شکل گرفته و تا حد نیاز قابل حس میباشد.
سریال The Last of Us اکنون به آخرین روزهای خود در فصل اول رسیده است و به نظر میرسد که همه چیز را برای دو قسمت پایانی این فصل به طور دقیقی کنار یکدیگر قرار داده است.
قسمت هفتم سریال The Last of Us با حضور الی در کنار جوئل زخمی آغاز میشود. جوئل اصرار دارد که الی او را رها کرده و به سوی تامی بازگردد.
هنگامی که این دوستی شکل میگیرد، حال لحظات پایانی این قصه دراماتیک شده و بر روی مخاطب اثر میگذارد. درست برعکس اتفاقی که در قسمت سوم رخ میدهد.
روایت فرعی این قسمت که در قالب یک فلشبک تعریف میشود، در واقع قصهای است که الی آن را به یاد میآورد و در یک لحظه از جلوی چشم او میگذرد. پس از اصرارهای جوئل به الی برای ترک کردن او، سریال به قصهای قدیمی بین الی و دوست صمیمیاش رایلی کات میخورد.
پس از آن الی با جدیت تمام تصمیم به کمک و زنده نگه داشتن جوئل میکند و بنابراین قصهای که ما در قسمت هفتم شاهد آن بودیم به یک نتیجهگیری منجر میشود.
بنابراین قسمت هفتم سریال The Last of Us، با وجود آنکه از قصه اصلی فاصله میگیرد اما روایتی مهم را به تصویر میکشد. روایتی که در آن نه تنها تصویر کاملتری از قصه کلی سریال را به مخاطب ارائه میکند، بلکه به ابعاد جدیدی از شخصیت الی میپردازد.
در قسمت سوم سریال The Last of Us، شاهد روایتی از عشق بین بیلی و فرانک بودیم. اما این عشق به آن شکلی که باید و در سریال The Last of Us به آن عادت داریم ساخته نمیشود و در نتیجه چندان قسمت موفقی نیست.
لحظات حساس و دراماتیک بین جوئل و الی چه لحظات سرشار از اهمیت و عشق باشند و چه لحظات فریاد و دعوا، کاملا قابل لمس و قابل حس هستند.
این قصه فرعی که با فرار و قانونشکنی و یک سفر ماجراجویانه در مرکز خرید همراه میباشد، لایههای بیشتری از شخصیت الی را نیز میسازد و بیش از پیش به شخصیتپردازی او میپردازد.
با وجود آنکه پیش از این قسمت هیچ چیزی از رایلی ندیده بودیم، اما در این قسمت او را میشناسیم و ابدا به عنوان شخصیتی غریبه پنداشته نمیشود. دوستی بین او و الی با اتفاقات درست چیده شده در فیلمنامه از بازیگوشیها گرفته تا بحثهای مختلف، ساخته میشود.
اما دلیل تا این حد موفق بودن این لحظات، به تمرکز و صبر زیاد سریال در ساخت این دو شخصیت و ارتباط بین آنها بازمیگردد. هنگامی که سریال در قسمتهای ابتدایی سعی در رسیدن به این به بالاترین درجه در این زمینه را داشت، احتمالا به فکر برداشت از آن در چنین قسمتها و لحظاتی مثل قسمت ششم بود که هر اتفاق دراماتیکی بین این دو به راحتی مخاطب را تحت تاثیر قرار میدهد.
یکی از مواردی که تا کنون در سریال به خوبی پرداخته شده است، سختیهایی است که جوئل تبدیل به چنین فردی کرده است. حال هنگامی که او با تامی مواجه میشود و متوجه شرایط او میشود این موضوع کمی برایش سنگین است.
اما قسمت هفتم سریال The Last of Us یک تفاوت مهم با قسمت سوم دارد. این قسمت بر خلاف قسمت سوم آنچنان هم به دور از روایت و قصه اصلی سریال نمیباشد و به گونهای با آن پیوند خورده است.
از طرف دیگر در این قسمت اولین دعوا و بحث جدی بین جوئل و الی وجود دارد که به بهترین شکل ممکن اجرا شده است.
از طرف دیگر این قصه کمترین میزان تاثیر را در قصه اصلی دارد که تمام این دلایل باعث میشد تا این قسمت تبدیل به قسمتی با ریتمی نسبتا کند و متفاوت از سایر قسمتهای سریال The Last of Us شود.
علاوه بر آن، سریال با این روایت فرعی به صورت غیر مستقیم در حال پرداخت ارتباط الی و جوئل نیز میباشد.
این قسمت با وجود فاصله گرفتن از قصه اصلی، پیوند خود را با آن حفظ میکند. در واقع میتوان گفت در این قسمت ما شاهد چیزی هستیم که در یک لحظه از ذهن الی میگذرد و تمام خاطرات او برای ما زنده میشود.
حال سریال در دو قدم آخر خود در فصل ابتدایی قرار دارد و بنظر میرسد که تمام اقدامات لازم را برای این دو قسمت پایانی به خوبی انجام داده است. باید منتظر ماند و دید چه اتفاقاتی در این دو قسمت رخ میدهند.