نقد و بررسی The Callisto Protocol؛ پتانسیل‌های از دست رفته

پس از مدت‌ها انتظار و روزشماری هواداران The Callisto Protocol، آیا این عنوان در نهایت همان تجربه‌ی مد نظر هواداران ژانر وحشت بقاء را به مخاطبان ارائه می‌دهد؟

از طرف دیگر، شخصیت پردازی بازی نیز چنگی به دل نمی‌زند. کات سین‌های کم و تعاملات (interaction)‌ اندک، باعث شده آن چنان شخصیت‌های بازی پس از معرفی، پرداخت و رشد مطلوبی نداشته باشند. لازم به ذکر است که بازی، تنها پنج شخصیت اصلی و فرعی دارد! کم بودن شخصیت‌های اصلی و مکمل، به نوبه‌ی خود منفی یا مشکل ساز به شمار نمی‌آید. اکثر آثار Survival Horror، به واسطه‌ی دنیا و Setting خاصی که داستان بازی در آن جریان دارد، شخصیت‌های اندکی در اختیار دارند، اما مسأله این است اکثر آثار مشابه، از همان شخصیت‌های اندک به شکل مناسبی استفاده می‌کنند و رابطه‌ی شخصیت‌های فرعی با پروتاگونیست، حالت پویا و طبیعی به خود می‌گیرد و با پیشروی در داستان بازی و وقوع حوادث بیشتر، عمیق‌تر می‌شود.

اما بلاشک یکی از بزرگ‌ترین مشکلات بازی The Callisto Protocol، مربوط به بخش طراحی مراحل و کارگردانی بازی است. اجازه دهید تک تک موارد مربوطه را بررسی کنیم.
مشکل اول Level Design بازی، مربوط به Encounter‌های بازی است. منظور از Encounter، سکانس‌های رویارویی با دشمنان در قالب‌های متفاوت است. مشکل این جاست که سازندگان، به شکل عجیبی باور داشته‌اند که دشمنان بیشتر، سکانس‌های شلوغ‌تر و گیم‌پلی اکشن‌تر، مساوی خواهد بود با لذت بردن بیشتر مخاطب و جذاب‌تر شدن بازی! موردی که یک اشتباه بزرگ از سوی سازندگان قلمداد می‌شود. در اکثر بخش‌های بازی، خصوصا Chapter‌های چهار تا هشت، تعداد سکانس‌های مواجه با دشمنان و Encounter‌ها، فوق‌العاده زیاد است. نه تنها تعداد این Encounter‌ها به شکلی افراطی بالاست، بلکه تعداد دشمنانی که در این سکانس‌ها باید نابود کنید نیز همیشه قابل‌توجه است.

مکمل سیستم مبارزات تن به تن بازی، قابلیت جاخالی دادن حملات دشمنان یا همان Dodge دادن است. جاخالی دادن حملات دشمنان، با همان آنالوگ سمت چپ در پلی‌استیشن، یا همان کلید مربوط به حرکات جیکوب است و حالتی خودکار دارد. وقتی دشمنی به شما نزدیک است، دوربین به نوعی رو او قفل می‌کند و آنالوگ چپ حکم کنترل جاخالی دادن Jacob را پیدا می‌کند.
سیستم Dodging بازی، در عین سادگی کارآمد است. نکته این جاست که شما نیازی ندارید بر مبنای جهت حمله‌ی دشمنان جاخالی دهید، تنها کاری که لازم است انجام دهید، این است که آنالوگ یا دکمه کنترل جیکوب را در سمت چپ یا راست نگه‌دارید، خود او به صورت خودکار جاخالی خواهد داد. اگر دشمنی بیش از یک بار حمله کند و حالت Combo پیدا کند، می‌بایست مدام آنالوگ را از چپ به راست و راست به چپ عوض کنید. سیستم Dodging بازی، احتمالا به سرعت برای شما راحت خواهد شد و پس از گذشت مدت کمی، به خوبی خواهید توانست با این مکانیزم مهم گیم‌پلی خو بگیرید.

در بخش موسیقی و صداگذاری، عملکرد بازی بسیار رضایت بخش است. ساندترک بازی به شکل فوق‌العاده‌ای مخاطب را در اتمسفر بازی غرق می‌کند و خوشبختانه تطابق بسیار خوبی در این بخش با فضای بازی شاهد هستیم. صداگذاری افکت‌ها، شلیک‌ها و تعاملات نیز رضایت‌بخش است و خبری از عدم تطابق صدا و فعالیت نیست.
در بخش صداپیشگی، قطعا درخشان‌ترین عملکرد به اجرای Josh Duhamel در نقش Jacob Lee بر می‌گردد. البته بهتر بود اجرای درخشان او، با پرداخت مناسب شخصیتش همراه شود تا او را به شخصیتی ماندگارتر تبدیل سازد.


تجربه‌ی بازی روی حالت Performance کنسول PS5، مملوء از مشکلات مختلف است. بزرگ‌ترین مشکل بازی در بهش فنی، Stuttering شدید در سکانس‌های شلوغ و بعضا حتی سکانس‌ها و لحظات عادی است! صفحه پاره پاره می‌شود و نرخ فریم بازی به شکل فاجعه‌باری تغییر می‌کند! سازندگان در بخش بهینه‌سازی افتضاح عمل کرده‌اند و از یک Optimization درست و حسابی خبری نیست.

این بازی بر اساس کد ارسالی ناشر (Publisher) و روی PS5 و حالتPerformance تجربه و بررسی شده است


منبع: https://gamefa.com/892649/the-callisto-protocol-review/

در کل، تعلیق یک سوم آخر داستان را کنار بگذاریم، تقریبا هیچ چیز مثبت یا فوق‌العاده‌ای در زمینه داستان، شخصیت پردازی و وقوع اتفاقات وجود ندارد که مایه تأسف است. به لطف Setting خاص بازی و تازه نفس بودن این IP، پتانسیل به مراتب بیشتری برای خلق
شخصیت‌هایی ماندگارتر، داستاتی جذاب‌تر و عمیق‌تر و صدالبته پایانی جامع‌تر وجود داشت.
متاسفانه کاملا مشخص است که پایان بندی بازی، کاملا تحت تأثیر این موضوع قرار گرفته که بازی DLC داستاتی خواهد داشت و احتمالا به یک فرنچایز تبدیل می‌شود. در حالی که آثار دیگر مثل Resident Evil دارای نسخه‌های متعددی هستند، با این وجود هر نسخه، پایان بندی کامل و مجزایی دارد و مخاطب را میان زمین و آسمان رها نمی‌کند. چیزی که متاسفانه در The Calisto Protocol به چشم می‌خورد و پایان بندی بازی اصلا و ابدا راضی کننده نیست.

دیگر مشکل طراحی مراحل، نبود کاوش و Exploration درست و حسابی است. بازی کاملا ساختار خطی و Linear دارد و خبری از محیط‌های فرعی جذاب، اتاق‌های مخفی، گاوصندوق یا Vault نیست. نهایت کاوش در بازی، چند اتاق کوچک و یک سری آیتم اضافه و یکسری Recording است که هیچ گونه جذابیت خاصی ندارند.
متاسفانه مشکل این جاست پتانسیل بازی در این بخش بسیار زیاد بود. از خود زندان Black Iron گرفته تا محیط‌های دیگر، بازی می‌توانست ساختاری چندلایه‌تر و عمیق‌تر در دل خود جای داده باشد و شاهد یک سیستم Exploration جذاب با پاداش‌های ارزشمند باشیم. چه بسا حضور NPC‌های مختلف نیز هم می‌توانست به بازی عمق ببخشد، هم محتویات جدیدتری به بازی تزریق کند.

گرافیک بازی، در یک کلام فوق‌العاده است. طراحی چهره شخصیت‌ها، کیفیت بافت‌ها، نورپردازی محیط، سایه‌زنی اجسام و جزئیات محیط، تحسین برانگیز هستند. به راحتی می‌توان از The Callisto Protocol به عنوان بازی‌ای نسل نهمی یاد کرد که ظاهر فوق‌العاده جذاب و چشم‌نوازی دارد.
اما مشکل این جاست هر چقدر در بخش ظاهری و هنری بازی فوق‌العاده عمل کرده است، در بخش فنی شاهد بک فاجعه‌ی تمام عیار هستیم!

ترکیب جاخالی هوشمندانه و استفاده درست از حملات ترکیبی سلاح‌های گرم و باتوم Jacob، کلید موفقیت شما در مبارزات شلوغ و متعدد خواهد بود. طمع نکنید و لزوما همیشه به فکر حمله نباشید.
بد نیست اشاره کنم بازی یک سیستم Block خودکار دارد که به شخصه در طول بازی دو سه مرتبه هم از آن استفاده نکردم چرا که جاخالی دادن، ریتم حرکات و مبارزه جیکوب را حفظ می‌کند ولی دفاع کردن، مبارزات را از ریتم می‌اندازد.
سیستم قطع عضو و Dismemberment بازی، یکی دیگر از نقاط قوت آن به شمار می‌رود. قطع عضو دشمنان چه هنگام استفاده از سلاح گرم و سرد و چه هنگام پرتاب آن‌ها به دیوار‌های میخ‌دار و توربین‌ها، فوق‌العاده لذت‌بخش کار شده است و باید گفت این مورد، جزو معدود مواردی است که سازندگان دقیقا همان چیزی که وعده داده بودند را به مخاطب تحویل دادند!

تبلیغات

صادقانه بگویم اگر همین امروز با انتشار آپدیت جدیدی، تعداد دشمنان بازی نصف شوند و تعداد Encounter‌ها نیز کمتر شود، لذت تجربه‌ی بازی بیشتر می‌شود و به نوعی بازی ارزش تکرار نیز پیدا می‌کند! چرا که در شرایط فعلی، پس از اتمام بازی، عملا حس اصطحلاک و خستگی را خواهید داشت و آن چنان رغبتی برای تجربه‌ی دوباره وجود ندارد.
نکته دیگر این است که استفاده بیش از حد از دشمنان مختلف بازی، باعث می‌شود اصطلاحا ترس مخاطب بریزد و دیگر اهمیتی به آن‌ها ندهد. چرا که آن قدر آن‌ها را کشته که کوچک‌ترین حس اضطرابی به او دست نمی‌دهد. آثار Survival Horror نباید از دشمنان مختلف خود به شکل افراطی و در سکانس‌های زیاد استفاده کنند، چرا که خاص بودن مبارزه با آن‌ها به سرعت کم‌رنگ می‌شود و جذابیت خود را از دست می‌دهد.

تیم امنیتی زندان Black Iron، جیکوب زخمی را در محل حادثه و در میان لاشه‌ی کشتی فضایی می‌یابد، اما نکته این جاست بر خلاف باور Jacob، خبری از بازگشت به Europa نیست بلکه او نیز به همراه Dani Nakamura (رییس گروه Outer Way) که او نیز از حادثه جان سالم به در برده است، به زندان Black Iron منتقل می‌شود. خبری از تیم نجات و بازگشت نیست و اکنون Black Iron، خانه‌ی جدید Jacob به شمار می‌آید. زندانی مخوف، عظیم و فوق امنیتی که میزبان خلافکاران و مجرمان رده بالای مختلفی از Europa است.

واقعا ساختار مراحل بازی برای یک عنوان که در سال ۲۰۲۲ عرضه می‌شود فاجعه‌بار است. نه خبری از کاوش و گردش در محیط است، نه روایت محیطی تعریفی دارد و نه شاهد بخش جانبی خاصی هستیم. چرا سازندگان در بخش‌های مختلف بازی، اتاق‌های مخفی، مناطق ممنوعه، گاوصندوق‌ها یا قفل‌هایی خاص و دیگر مکان‌های جذاب را در دل دنیا و مراحل بازی قرار نداده‌اند؟ آیا ساخت انیمیشن‌های متعدد مرگ جیکوب، از رنده شدن تا تکهدتکه شدن اهمیت بیشتری نسبت به Level Design بازی داشت؟
بدون هیچ شکی، بخش طراحی مراحل بازی، بسیار ناامید کننده و ضعیف ظاهر شده و ریشه‌ی بخش زیادی از مشکلات بازی در بخش ساختار و مراحل است.

اما در The Callisto Protocol خبری از پرداخت با حوصله، منطقی و جذاب شخصیت‌ها نیست. کارکتر‌ها سریع به مخاطب معرفی می‌شوند و به همان سرعت نیز نقش داستانی خود را ایفا می‌کنند. معمولا هدف آن‌ها نیز همان مفهوم «بقا» است.
بازی به صورت کلاسیک دو آنتاگونیست اصلی دارد. اولی رییس زندان یا همان Warden است که مغز متفکر اتفاقات پیش آمده در کالیستو به شمار می‌آید. او نمونه بارز شروری تک بعدی و کلاسیک است که یک دهه پیش، مشابه آن را هزاران بار در مدیوم‌های مختلف دیده‌ایم. سخنرانی‌های پر آب و تاب، ایدیولوژی‌های افراطی و عقیده شدید به این نکته که آن‌ها در حال خدمت به بشریت هستند. در واقع هیچ ویژگی متمایز‌ کننده و خاصی در مورد او دیده نمی‌شود. کلا از لحاظ داستانی، اصلا و ابدا بازی The Callisto Protocol یک عنوان امروزی به شمار نمی‌رود و از پرداخت شخصیت‌ها گرفته تا Villain کلاسیک و کلیشه‌ای، در بسیاری از زمینه‌ها مخاطب را یاد آثار قدیمی صنعت گیم (از نوع بد!) می‌اندازد.
به آنتاگونیست دوم بازی نیز به علت جلوگیری از اسپویل نمی‌خواهم اشاره کنم، اما این نکته را نیز در نظر داشته باشید که او نیز شخصیتی کلیشه‌ای و ساده دارد.

شاید بزرگ‌ترین مشکل داستان بازی همین باشد. داستان، شخصیت‌ها و اتفاقات مختلف، نه تنها سطحی، قابل‌ پیش بینی و بدون پیچش و جذابیت هستند، بلکه صرفا نقش بستری برای خلق مراحل جدید را ایفا می‌کنند. کاملا مشخص است خود سازندگان بازی نیز داستان را در درجه اول یا دوم اهمیت قرار نداده‌اند. نتیجه این می‌شود با داستانی طرف هستیم که هر چند از لحاظ تعلیق کمی قابل قبول عمل می‌کند، اما در زمینه خلق حوادث، پیشبرد داستان و چگونگی خلق صحنه‌های مهم، ضعیف عمل کرده و لنگ می‌زند. در طول داستان The Callisto Protocol، نه خبری از داستانی جذاب و سینمایی است، نه خبری از شخصیت‌های به یاد ماندنی و نه از پیچش داستانی یا غافلگیری خاصی. صرفا با اتفاقاتی ساده و قابل پیش‌بینی طرف هستیم که به صورت زنجیر وار به هم متصل شده و داستانی واحد را تشکیل داده‌اند.

اما در The Callisto Protocol، عملا خبری از بالانس تعداد دشمنان و صحنه‌های اکشن نیست و درست به خاطر دارم در یکی از قسمت‌های بازی، حدود ۲۰ دشمن مختلف را از سر راه برداشتم. به واسطه‌ی ساختار مراحل و سرعت کند جیکوب، اکثر اوقات امکان فرار و Skip کردن این نبرد‌ها نیز وجود ندارد و عملا باید همه‌ی دشمنان را نابود کنید.
زیاد بودن تعداد دشمنان، باعث شده اتمسفر فوق‌العاده‌ی بازی نیز آن چنان به چشم نیاید، چرا که عملا در اکثر لحظات، مشغول نبرد با دشمنان هستید و دیگر کسی به اتمسفر مخوف محیط‌ها، نورپردازی هنرمندانه‌ و جزئیات دقیق محیط، جسد‌های تکه پاره شده و غرق خون، ترشحات مغز و بدن‌های نصفه و نیمه، توجه نکند.

پس از انتقال به زندان، در همان ابتدای کار، تراشه‌ای پشت گردن Jacob قرار داده می‌شود که Core نام دارد. این تراشه هم از لحاظ داستانی اهمیت دارد و نقش مهمی را ایفا می‌کند و هم به طور مستقیم در گیم‌پلی تاثیرگذار است (میزان سلامتی Jacob را نمایش می‌دهد).
پس از انتقال به زندان، دیری نمی‌پاید که فاجعه‌ای بزرگ در زندان رقم می‌خورد و شاهد یک Outbreak گسترده هستیم. بسیاری از زندانیان به موجودات جهش یافته تبدیل شده‌اند و Black Iron به جهنمی عظیم تبدیل گشته است. اکنون هدف جیکوب فقط و فقط یک چیز است. بقا در مقابل خطرات پرشمار Black Iron و Callisto، و فرار از این منطقه‌ی جهنمی …