
بروزرسانی: 02 خرداد 1404
نگاهی بر آثار شوتر اول شخص آندرریتد؛ شلیک های بی صدا
علاوه بر آن این بازی انتخاب هایی را در مقابل شما قرار می داد که انسانیت شما را به چالش می کشید به طوری که انتخاب های مثبت و شیطانی هر کدام مزایا و ضررهای مختص به خود از جمله قدرت های خاص را برای پلیر به همراه داشتند و در اینجا شما مشخص می کردید که می خواهید یک انسان باقی بمانید یا تسلیم نیمه ی تاریک وجودتان بشوید، یک مکانیزم جذاب در زمان خودش که به شدت به روند پیش روی بازی تنوع می بخشید.
مدیر عامل وقت کمپانی Epic Games، آقای Mike Capps در این باره گفته بود که Bulletstorm برای آن ها سودآور نبوده است و این در حالی است که یک منبع ناشناس در کمپانی EA به عملکرد ضعیف این بازی از نگاه این کمپانی اشاره داشت چرا که EA انتظار فروشی معادل عناوین فرنچایز Gears of War را از این اثر داشته است.
داستان بازی دو سال پس از جریانات نسخه ی اول روایت می شود و Jackie را به تصویر می کشد که نیروی اهریمنی خود را خفه کرده است و همچنان با مرگ دوست دخترش کنار نیامده است. در همین حین جان او توسط گروهی به نام the Brotherhood مورد سوء قصد قرار می گیرد و همچون جرقه ای، یک جنگ مافیایی تمام عیار را شروع می کند. حالا دوباره The Darkness آزاد شده است و Jackie نیز باکی از سلاخی کردن دشمنان خود ندارد.

ما نه تنها می خواستیم داستان Jericho Cross را روایت کنیم بلکه {قصد داشتیم} داستان Darkwatch به عنوان یک سازمان از ریشه های آن در روم تا سرنوشت پایانی اش در آینده ی زمین را روایت کنیم
Paul O’connorحدود یک سال بعد از انتقال حق نشر این عنوان به کمپانی Sierra Entertainment، در تاریخ 10 آپریل 2007 کمپانی Vivendi Games اعلام کرد که بر ساخت Timeshift نظارت داشته و قرار است تغییرات زیادی در آن ایجاد کنند. یکی از این تغییرات، جایگزینی کاراکتر ابتدایی این بازی Michael Swift با یک فرد بی نام و نشان بود. دلیل سازندگان برای این کار این بود که می خواستند پلیر احساس کند که خود در نقش پروتاگونیست اصلی بازی قرار دارد.
سازنده ی این اثر استودیوی High Moon است که احتمالا آن را با آثاری همچون بازی های Transformers و یا Deadpool به یاد می آورید. این استودیو همچنین امروزه به عنوان یک استودیوی پشتیبان در ساخت برخی نسخه های Call of Duty همکاری می کند. Darkwatch توسط کپ کام در آمریکای شمالی و یوبیسافت در اروپا برای دو کنسول XBOX و PS2 در سال 2005 عرضه شد و توانست با بازخوردهای مثبتی روبه رو شود و اکثریت ستایش های حول محور آن به خاطر ساختار و فضاسازی متمایز کننده و خاص آن بود.
امکان ندارد بحث از عناوین آندرریتد شوتر اول شخص باشد و نام Darkwatch به گوش نخورد. این اثر برای زمان خودش در یک کلام “فوق العاده” بود. اگر این اثر را تجربه نکرده اید بگذارید کانسپت کلی آن را برایتان شرح بدهم و بعد شما به من بگویید آیا این ساختار جذاب هست یا خیر؟
Darkwatch در کنار یک گان پلی جذاب، فضاسازی عالی و داستانی درگیر کننده رو به پلیر ارائه می داد. از آن جایی که نیمی از وجودتان یک خون آشام بود، در طول بازی قدرت های مختلفی به دست می آوردید که در تنوع گیم پلی تاثیر به سزایی داشتند.
Timeshift ایده ی جالب زمان را به شکلی متفاوت در یک اثر اول شخص قرار داده بود و با خصوصیات خاص خودش سعی بر ارائه ی یک تجربه خاص داشت اما به دلیل مشکلات توسعه و همچنین مارکتینگ ضعیف نتوانست آن طور که باید و شاید دیده شود و قطعا با گیم پلی سرگرم کننده ی خودش جزو عناوین آندرریتد این ژانر قرار می گیرد و از همین رو تجربه ی آن خالی از لطف نیست.
Darkwatch

The Darkness 2 در زمان عرضه همچون نسخه ی ابتدایی خود با بازخوردهای بسیار مثبتی چه از سوی طرفدارانش و چه از سوی منتقدان روبه رو شد. بسیاری از منتقدان داستان سرایی، گیم پلی و شخصیت پردازی بازی را ستایش کرده و آن را درگیر کننده خوانده اند اما با این وجود تا به امروز این عنوان نه تنها جزو آندرریتدترین آثار ژانر شوتر اول شخص محسوب می شود بلکه یکی از ناشناخته ترین عناوین منتشر شده زیر پرچم آن نیز به شمار می آید. بنده شخصا به شما پیشنهاد می کنم اگر از عناوین اول شخص لذت می برید، به سراغ تجربه ی این بازی بروید و مطمئن باشید که پشیمان نخواهید شد.
سخن پایانی


اگر کمی عمیق تر در ژانر شوتر اول شخص فرو بروید، عناوین بسیار جالب و متفاوتی خواهید یافت که از ایده ها و ساختار جذاب و متمایز کننده ای پیروی می کنند. بنده امروز در این مقاله تنها به بخشی از عناوین ناشناخته اما جذاب این ژانر پرداختم که به نظرم نیاز به توجه بیشتری داشتند. همچنین دوباره تاکید می کنم که اگر دو عنوان پایانی مقاله را تجربه نکرده اید حتما به سراغشان بروید چرا که به راستی آثاری جذاب و خوش ساخت هستند.
با این وجود، این عنوان موفق به دریافت نمرات بسیار خوبی از سوی منتقدان و پلیرها شد. بسیاری از منتقدان این بازی را به خاطر مکانیزم های جذاب گیم پلی، وجود آزادی عمل برای پلیر، تنوع اسلحه ها و گان پلی سرگرم کننده ی آن ستایش کردند. از سوی دیگر فروش این عنوان آن چنان راضی کننده نبود چرا که این اثر تا سال 2013 کمتر از یک میلیون نسخه فروش داشت!

Timeshift به نوبه ی خود، در طول زمان توسعه اش به شدت دست خوش تغییرات شده است و دلیل آن نیز دست به دست شدن آن از ناشری به ناشر دیگر و تاخیر خوردن آن بود که تا حدودی یکی از دلایل کمتر دیده شدن آن نیز به شمار می آید. در ابتدا قرار بود کمپانی آتاری نقش ناشر این اثر را ایفا کند اما در 20 آپریل سال 2006 حق نشر آن به Sierra Entertainment منتقل شد و حدود چهار ماه بعد در ماه آگوست، این بازی برای بار دوم تاخیر خورد.
Darkwatch در آریزونای سال 1876 و در دنیایی تاریک جریان دارد. پلیر در نقش Jericho Cross قرار می گیرد که در ابتدای بازی قصد دزدیدن قطاری را دارد که از قضا در حال انتقال یکی از بزرگ ترین دشمنان فرقه ی Darkwatch به نام Lazarus Malkoth که در واقع یک خون آشام بسیار قدرتمند است بود. طی اتفاقاتی Jericho به طور ناخواسته Lazarus را آزاد کرده و در همین حین توسط او گاز گرفته می شود.
اگر از این مقاله لذت بردید و دوست دارید که در قسمتی دیگر به عناوین بیشتری در این ژانر بپردازیم حتما در بخش نظرات برایم بنویسید. همچنین اگر هر یک از آثار مذکور را تجربه کردید حتما نظر و تجربه ی خودتان را با من به اشتراک بگذارید.

