گیوتین نامه قسمت آخر؛ ماجراهای شرلوک هولمز
انتشار: شهریور 25، 1402
بروزرسانی: 30 خرداد 1404

گیوتین نامه قسمت آخر؛ ماجراهای شرلوک هولمز

دخترک، در لحظه ای رنگش پرید و بعد ناگهان، دوباره به حالت قبلش برگشت. شاید یادآوری واژه قتل، او را یک لحظه به اتاق پدرش برگردانده بود.

– آهان. حالا شد. واتسن! لطفا هرچه می گویم را با دقت یادداشت کن.

خلاصه که داشتم با ننه تو طبقه همکف Assassin’s Creed Odyssey می زدم و بابامم تو اتاقش رو تخت، طبقه ۱۰۱، خوابیده بود. تا اینکه یهو یه صدای جیغ وحشتناکی از طبقه ۱۰۱ اومد و درحد یه دقیقه منو دچار سنگ کوپ کرد… ولی مطمئنم که این صدای بابام نبودددددد…!

– مردیـ$ـه ی تیمورِ لنگی! آ#&¥لِ چنگیز خانِ مغولی! وحشی! اصلا تو خیلی خَـ …

– یک اسب؟

– هه هه! اما من کفش های یونانی خودم رو مرتب پوشیدم. هوم!

گیوتین نامه؛ پرش اساسین ها از ارتفاع زیاد
کلاس های تقویتی رایگان | چگونه آسانسوری خودکشی کنیم❓

«بابام چون شهردار فرانسه هست، دولت هفت تا ویلا و ماشین تو شمال بهش هدیه داد به عنوان حق و پاداشِ خیلی کوچیکش از سفره انقلاب فرانسه؛ بعد ما تصمیم گرفتیم امسال بیایم تو ویلای سوم خودمون تفریح. ننه گیمرم باهامون اومد.

گیوتین نامه؛ انقلاب فرانسه و سرها را گیوتین زدن
انقلاب فرانسه

بازرس لستراد قبل تر گفته بود که برحسب تصادف، دقیق همان موقعی که با سربازانش کنار درب ورودی ویلای دولتی ژان والژان بی کوزت بوده، به بایک برخورد کرده و من هم شرح گفته هایش را خالی از لطف نمی دانم. هرچه باشد، این مرد از بعد از پرونده سگ باسکرویل و همکاری اش با هولمز، جوانمردی خود را کامل نشانمان داد.

– چی؟… من؟… آسانسور قاتل؟… من!؟

سرانجام این خائن جسور، از ساده لوحی و سادگی بایک (که مشخصاً مدت هاست او و نادان بودنش را می شناسد،) سوء استفاده می کند و در فرصتی مخفی و در عین حماقت، کفش های مصری بایک را از بقچه اش می دزدد! جالب تر اینکه بی درنگ آن یک لنگه کفش یونانی خودش را هم در بقچه می گذارد. بایک هم آنقدر ساده است که گمان می برد آن کفش یونانی مال همسرش می باشد. البته تمام اینها در کات سین رخ داد. اگر نه که در گیم پلی، بایک به عنوان یک mercenary او را می کشت!

گیوتین نامه؛ بایک از AC : Origins

– لطفا آرام باشید خانم کوزت! الان وقت دعوا نیست!… آقای الکسیوس! ماجرای شما چطور بوده؟

– آقا به اسمم که بایک باشه قسم فقط اومده بودم به ژان والژان بی کوزت فنون فرقه آسانسور رو یاد بدم. قرارمون ساعت ۹ و ربع بود و منم ۱۷ دقیقه زودتر طبق عادت وقت شناسیم اومدم. آخه بهم می گفت کوزت خطرناک شده، بیا بهم فن یاد بده تا قبل از اینکه مثل Scorpion از وسط نصفم کنه…

– هوم! خانم کوزت؛ بازرس لستراد از اسکاتلندیارد به من گفت که شما به آنها زنگ زده ای و صحنه قتل را دیده ای.

اکنون وقت فرار قاتل می رسد. پس آقای الکسیوس از پنجره به پایین می پرد و به سنت پرش خرکی فرقه آسانسور یقین بسیاری می ورزد. ولیکن زرشک! چون بدون شک ایشان زیر لول ۲۰ هستند و با پرشی از طبقه ۱۰۱ عمارت، دوپای خود را دچار لنگی بدی کردند. چطور حدس می زنم؟

گیوتین نامه؛ تفاوت واقعیت و انتظارات در اساسینز کرید
بالا انتظاری که داریم | پایین حقیقتی که باهاش روبه رو هستیم

– ها ها ها ها…! هرچه تو بگویی، دوست عزیزم!


ماجراهای شرلوک هولمز

منابع معتبر می گویند که پس از این حادثه، کوزت همانند جوکر دیوانه شد و سرانجام در تیمارستان آرکهام خودکشی کرد.

– ببخشید، دوباره منِ بایکِ بدبختِ بیچاره از همین الان یه چی بگم… والا من یه لنگه از کفشم فکر کنم تو منزل مصرم جا گذاشتم! توی بقچه همرام نیست! البته این انگار مال همسرمه… کفش من که این شکلی نبود! واه! یعنی به خدا نگاه! جورابامم لنگه به لنگه هست. آقای هولمز! راستش این روزا با ترور و قتل سرم خیلی شلوغه؛ آخه ۲۴ ساعت بدون خواب دارم تو بازی RPG یوبیسافت نامرد، هی بدون هیچ آب و غذایی راه میرم! دیگه خلاصه آره… ببخشید آقای هولمز!

بایک دیگر آن موقع در حیاط مشغول قدم زدن است و رسیده. چون خانم کوزت، تقریبا راس ساعت ۹ به اسکاتلندیارد و بازرس لستراد تماس گرفته و بدون شک، آن زمان دیگر یک دقیقه و چندی از سنگ کوپ بودنش و دیدن صحنه جرم گذشته.

– آقای بایک! چه توضیحی درباره ماجرای لنگ شدنتان دارید؟

– بله!؟ بله!؟ معصومه بهت چی چی گفت!؟

– من!؟ من صحنه قتل رو دیده باشم!؟… هق! هق! من فقط تا اومدم دیدم یکی با دمپایی دستشویی زده تو سر بابام و مرده… هق! هق! من اصلا صحنه قتل رو پخش زنده و Live ندیدم… هق! هق! همش هرچی بود پخش مرده بود… هق! هق!

بانو کوزت کوچولو

– ولی قسم می خورم هیچ چیزی قبلش جلویم نبود! انگار… انگار مثل یک توهم بود! شاید هم روح!

گیوتین نامه؛ اسب در AC: Odyssey