برای افراد علاقهمند به آثارِ Choices Matter یا «رمان تعاملی تصمیممحور» همچون بازیهای Telltale و Quantic Dream، هنوز یک گزینه دیگر برای تجربه وجود دارد. گزینهای تاریک، شوم، نحس، شیطانی و محکوم به نابودی و ویرانی؛ فرصتی دوباره برای به چالش کشیده شدن با QTEها و تصمیمهای سخت. ذره ذره انتخاب در این مجموعه به نتیجهای عاقبت الامر معنا میشود: یا زندگی، یا مرگ.
با ما همراه باشید…
Until Dawn با عصاره تاریکی تصاویر
بعد از موفقیت Until Dawn، شرکت Supermassive Games دریافت که یک فرمول خوب برای ادامه مسیر ساخت بازیهای ویژه خودش پیدا کرده.
گسترش آن فرمول به ایده مجموعه تصاویر تاریک، منجر به تولد فرنچایزی کاملا تعاملی شد که هرقسمت از آن قرار است هشت زیرژانر از وحشت را ارائه دهد. تاکنون با ۴ قسمت فصل اول، توسعهدهندگانش یک رو از سکه هدف خود را در زیر تاریکی تصاویرشان دیدهاند و عناوین پایین را در زیر سایه The Dark Pictures Anthology بیرون دادهاند:
اگر چه نصف منتقدان چشم دیدن و تجربهشان را ندارند! ولی این جمله به معنای فاجعه بودن آنها نیست.
خود درون خودتان را هم ببینید
متاسفانه اکثریت نگاههای ما به سمت متاکریتیک و نمرات منتقدان است؛ درحالی که بهتر است هوای «خود درون خودمان» را هم داشته باشیم، نه اینکه فقط به «خود درون دیگران و منتقدان» بچسبیم. آیا غیر از این است!؟
با وجود این، خوشبختانه باز هم افرادی هستند که به «خود درون خودشان» در کنار حرفهای دوستان و منتقدان اهمیت میدهند. زیرا میدانند وسواس به خرج دادن و جنگ بیهوده بر سر نمرات، موجب حرص و اذیت شدن است؛ درست همانند Redfall که هنوز که هنوز است افرادی دارند تجربه و حمایتش میکنند، حتی اگر مسخره شوند و کسی درکشان نکند.
برگردیم سر اصل مطلب: نخوانید اگر…
– بایستی سطح دانش شما از زبان انگلیسی، متوسط رو به پایین نباشد؛ آخر نسبت به Telltale حقیقتاً پیچیدهتر است. به خصوص اینکه Little Hope زبان ادبیاتی بریتانیای قدیم را به کار میبرد و مثلا به جای My میگوید Me.
– منتظر هیجاناتی در حد میدان God of War یا حتی Call of Duty نباشید، وگرنه کاملا ناامید خواهید شد. به هیچ وجه مطالعه حول این فرنچایز را به چنین افرادی پیشنهاد نمیدهم. چون مثلا کل یک قسمتش را اگر ۷ ساعت در نظر بگیریم، ۱ تا ۲ ساعت اول به دور و بر مقدمه چینی میچرخد. یعنی یکهویی و بعد از نیم ساعت انتظار حمله کردن هیولا یا قاتل سریالی را نباید کشید.
– حوصله، صبر و تحمل از دیگر مواردی هستند که هنگام گشت و گذار شخصیتها، از سر تا ته فرنچایز نیازمندشان میشوید. البته که در حد شبیهساز پیاده روی نیست؛ ولیکن اگر صبور نباشید، ممکن است از بازی چیزی جز آزردگی و عصبی شدن عایدتان نگردد.
– دوربین بازی تقریبا حالت Fixed دارد و شبیه Silent Hill کلاسیک کار میکند. در صورت تنفر از چنین دوربینهایی هرگز به سمت دو قسمت اول فرنچایز نروید. بلکه از قسمتهای سوم و چهارم شروع کنید. چرا که دوربین در آنها حالت سوم شخص به خود میگیرد و آزادانه میتواند بچرخد.
حال اگر گمان میکنید که موارد بالا را در خود ندارید، صلاحیتتان را در تجربه فرنچایز رد شده بدانید. در غیر این صورت، به تالار اتاق تصاویر تاریک خوش آمدید.
I Am The Curator of The Stories…
من نگهدارنده داستانها هستم…
لاکن سه ایراد اساسی در فرنچایز حضور دارند
گرافیک و جلوه هنری به شدت زیبا طراحی شدهاند و قابل تحسین به شمار میآیند. پس ایراد کجاست؟
ایراد در انیمیشن چهره شخصیتهاست. نمیگویم بیکیفیتند؛ اتفاقا حرکات صورت و ماهیچه آنها به خوبی ضبط شده، اما حرکات چشمها گاهی مصنوعی است. مثل عروسکی که چشمهایش گیر کرده و به جایی زل زده باشد.
عدم توانایی Rewind یا برگرداندن انتخابهایی که برگزیدهایم، مشکل دیگر ماجراست. برخی اوقات برایم پیش آمده که منظور گزینه دیالوگ را متوجه نشدهام و وقتی با انتخابش، شرح آن را از زبان شخصیت میشنوم، با خودم بگویم: «هی! اما منظور من این نبود!» فلذا راه بازگشتی از این لحاظ به طور رسمی وجود ندارد. با این حال، من به شخصه یک راه غیررسمی پیدا کردم که برای PC پاسخگوست و در بخش آخر مقاله توضیحش میدهم.
متاسفانه باگ هم در جای جای نسخههای مختلف فرنچایز دیده میشود. ولیکن به شما قول میدهم که در حد Lord of The Rings: Gollum و یا Redfall و پورت رایانههای شخصی The Last of Us نیستند. به شخصه مشکل خاصی با باگها نداشتم و اشکالی در روند بازیام رخ نداد. برخی باگها هم موجبات خنده و شادی شما را در فضای ترس فراهم میکنند که به نظرم برای رفع تنش اصلا بد نیست!
مثال باگ اساسی: در The Devil in Me به دلیل اشتباهم کاراکتر چارلی از تخته چوبی سقوط کرد و سرش در درخت میخکوب شد.
مثال باگ خندهدار: دیدن آناتومی داخل سر کاراکتر چارلی (دوباره در The Devil in Me)
بیشتر در The Devil in Me این گونه هست و همهشان هم معمولا بر سر چارلی بیچاره میآیند؛ ولی هیچ کدام موجب مرگ شخصیتها نمیشوند. از این لحاظ خاطرتان مطمئن باشد.
قــدمـگاههای فـصل یــک
میگویند فرنچایز تصاویر تاریک ظاهرا فقط از یک فرمول پیروی مینماید؛ ولیکن شما این دروغها را باور نکنید! فرمول بازی در طی هر نسخه تغییرات مخصوص و هر چند اندک خود را دارند.
بیایید با کمک همدیگر چهار قدمگاه فصل اول را بررسی اجمالی و کوتاهی بنماییم:
قدمگاه اول: مرد مدان
داستان (بر اساس ماجرای کشتی Ourang Medan)
«ماجرا دور و بر سفر تفریحی-دریایی چند جوان خام و لوس میگردد که از پنج نفرشان، سه نفر شنا را بلدند. با این حال یکی از آنهایی که شنا بلد نیست و از قضا حسابی کتابخوار است، موقعیتی از یک خرابه جنگ جهانی دوم را حدس میزند.
سرانجام، برادرِ این مرد کتابخوار هنگامی که با نامزد خود در آن منطقه ممنوعه و زیر آب غواصی میکردند، به کاغذی میرسند که سرنوشت و زندگی همهشان را به خطر میاندازد؛ کاغذی با مختصات یک گنج: Manchurian Gold…»
کوتاهترین داستان فصل اول، مربوط به مرد مدان است؛ به طوری که زودتر شما را وارد بخشهای حساس ماجرا مینماید. افزون بر این، تعلیق و کشش مخاطب به سمت انتهای قصه در Man of Medan نسبت به بقیه قسمتها قدرت بیشتری از خود نشان میدهد. به گمان خودم چنین اتفاقی به دلیل سبک آهنگهای مرموز این قسمت از فرنچایز باشد که به خوبی تشویش و ناآرامی را به ذهن مخاطب القا میکنند.
گیم پلی
موردی که اینجا توضیح میدهم، تا حدودی برای بقیه قسمتهای تصاویر تاریک یکسان است. پس از قدمگاه دوم به بعد تنها تغییرات یا ویژگیهای خاص آن قسمت را توضیح میدهم.
خلاصه گیم پلی محدود به چهار مورد است: انتخاب گزینه دیالوگها و عملها در کات سینهای طولانی، QTEها، مکانیکهای Keep Calm (در ادامه شرحش میدهم) و گشت و گذار در محیط.
◆ انتخابها و اختیارات
به شما اطمینان میدهم که کوچکترین انتخاب دیالوگ در شیوه بیان داستان تاثیر خواهد گذاشت. همچنین، همانند Telltale هرزمانی که انتخاب مهمی را برگزینید، قسمت Bearing بروزرسانی میگردد و نشان میدهد شما چه مسیرها و عواقبی را در پیش گرفتهاید.
دیالوگهایی که برمیگزینید، بر روابط شخصیتها و اخلاقشان تاثیر میگذارد. چنین مواردی میتوانند موجب تغییرات اساسی در داستان شوند. مثلا اگر دو کاراکتر خیلی با هم صمیمی باشند، در فلان جای بازی نمیگذارد که تنهایی برود و میخواهد همراهش بیاید. یا فلان اخلاق مانع چنین اتفاقی میشود.
در برخی نقاط بازی بحث ضربه زدن پیش میآید که باید سریع نشانگر موس (اگر با PC هستید،) را روی دایره مشخص شده قبل از تمام شدن مهلت بیاورید و کلیک کنید. در چنین مواردی ضروری نیست که همیشه کلیک نمایید و میتوانید اجازه بدهید که Time Out شود (مهلتش تمام بگردد)؛ البته همه چیز به انتخاب و اختیار شما برمیگردد. شاید بخواهید بدترین پایان را بگیرید که در این صورت اجازه Time Out را به هیچ کدامشان ندهید!
گاهی هم انتخاب عمل را داریم. مثلا فرار کنید یا پنهان بشوید، چاقو را از روی زمین برداریم یا برنداریم، به درون تابوت اجساد نگاه کنیم یا… هرآیتم یا گزینه عملی را در بازی دیدید، قرار نیست انجام بدهید یا برش دارید. اما اگر عجله کردید و انجام دادید یا برداشتید، هیچ راه فرار دیگری ندارید و باید تا پایان با انتخاب عجولانه و بیدقتیتان کنار بیایید.
◆ QTE و Keep Calm
در وهله اول، سری به QTE یا Quick Time Event میزنیم؛ به سنت همیشگی آثار تعامل محور، نیازمند فشردن دکمههای مختلف هستید. یکبار یا چندبار فشردن را انجام میدهید تا دایرهای که بازی به شما نشان میدهد، پر شود.
سختترین QTEها مربوط به همین مرد مدان است. توصیه میکنم پیش از بازی (بعد از شروع بازی اثر ندارد)، اگر قصد به چالش انداختن خودتان را ندارید، در تنظیمات Accessibility گزینه غیرفعال کردن Time Out مربوط به QTE را فعال نمایید. البته میتوانید این کار را قبل از دور دوم بازی انجام دهید. به نظرم بگذارید دور اول همه بمیرند، اشکالی ندارد!
در وهله دوم، مکانیک نفسگیر Keep Calm را داریم که تا آخر فرنچایز با شما مثل یک دوست صمیمی خواهد بود و رهایتان نمیکند.
در لحظات حساسی از بازی، چیزی شبیه به نوار قلب ظاهر میشود. وقتی که خط معین شده به بخش ضربان میرسد، باید دکمه خاصی را فشار دهید (مثلا فقط کلیک راست کنید). اگر خارج از ضربان این کار را انجام دهید، بدبختانه صدای نفس کشیدن شخصیت شنیده میشود که نتیجه آن شتافتنِ او به دیار حق و قبرستان خواهد بود!
◆ پرسه زدن در محیط
و همینک، به گشت و گذار در محیط میرسیم. طی چنین امری به آیتمهای گوناگونی برخورد میکنید که یا Secret هستند و به درک اتفاقات قبل از داستان کمک میکنند، یا وسایل و مواردی هستند که میتوانید به انتخابتان بردارید؛ مثل ماسک تنفس. صحبت با کاراکترها هم در صورت نزدیک شدن به آنها و کلیک (PC) رخ خواهد داد (در برخی جاهای بازی).
جمع کردن تمام Secretها به شما پاداش خوبی عطا میکند. اگر رازهای طلایی را جمع کنید، کمیک بخش اول اتفاقات پیش از داستان اصلی Man of Medan را میتوانید در پنل Bonus یا Special Features مطالعه نمایید. به علاوه، با یافتن تمام رازهای غیرطلایی (سفید رنگ) نیز بخش دوم کمیک آزاد (Unlock) میشود؛ البته در نسخههای بعد از Little Hope، دیگر خبری از کمیک نیست.
در محیط بازی یک سری قاب عکس ملقب به تصاویر تاریک هم هستند که به آنها Premonition میگویند. با کمک آنها میتوانید یک نگاه خیلی خیلی کوتاه بر وقایع آینده (خوب یا بد) داشته باشید. آیندهای که شاید رخ دهد، شاید هم ندهد. برای خودم به شخصه تعدادیشان رخ دادند. یکی از این تصویرها، قاب عکسی ویژه است که اتفاقات بازی بعد را در آن میبینیم. این یک سنت از طرف Supermassive Games میباشد؛ و در تمام فرنچایز اعمال شده.
فکر میکنم پس دیگر متوجه شدهاید که چرا نام این فرنچایز The Dark Pictures هست، نه؟ اگر متوجه نشدید، بند بالا را دوباره مطالعه بفرمایید.
قدمگاه دوم: کورسوی امید
داستان (بر اساس ماجرای تاریخی آتش سوزی بزرگ ۱۹۱۴ در کنار محاکمه افراد متهم به جادوگری ۱۶۹۲ در شهر Salem آمریکا)
«راننده اتوبوسی گیج و آشفته درحال رانندگی یک دختر را در وسط جاده میبیند که منجر به ترمز و پیچش بیمهابا میشود.
مسافران، یعنی چهار دانشجو و استادشان، خوشبختانه از این مهلکه زنده بیرون میآیند. ولی راننده اتوبوس به طور مرموزی غیبش میزند و کوچکترین اثری از ریختش پیدا نیست. اینجاست که استادِ زورگو، پیشنهاد مرگباری را ارائه مینماید: بیایید به داخل شهر Little Hope برویم و کمک بخواهیم…!»
داستان کورسوی امید برخلاف قسمت قبلی، حالتی رازآلود و روان شناختی به خود میگیرد. شباهت این قسمت با ماجراهای Silent Hill انکارکردنی نیست.
تنها مشکل داستان جالب آن، کندتر شدن روایتش است که برای افراد عجول و آنهایی که صبر و تحمل ندارند، متاسفم که مایه عذاب سختی خواهد بود. ولی به شخصه مشکلی نداشتم و اتفاقا به نظر شخصیام، سرعت روایتگری کاملا استاندارد و رضایت بخش است؛ منتها اگر واقعا علاقهمند و منتظر باشید! این را هم فراموش نکنید: جا برای قر زدنهای بیخود در دنیای بازیهای ویدیویی زیاد داریم.
گیم پلی
نسبت به Man of Medan، تمام QTEها خیلی بهتر شدهاند و بازی از همان ابتدا سطح سختی را از شما سوال میکند. برای PCپلیران تنها کلیک راست و چپ کافیست تا بتوانند هرQTE را به راحتی رد کنند. برخلاف قبل که دکمههای WASD و فلش در کار حضور داشتند.
تفاوت بسیار جذابی که در این قسمت شاهدیم، وجود ویژگیهای قفل شده است. کاراکترها از همان ب بسم الله، هرکدامشان ویژگی اخلاقی منفی و زشتی دارند که بازیکن باید در باز کردن قفلشان تلاش کند. وگرنه با انتخابهای غلطش میتواند ویژگی قفل شده دیگری را نیز به اخلاق شخصیت اضافه کند. خب، اضافه کند! مگر پایانش چه میشود!؟
هرچه تعداد ویژگیهای قفل شده بالاتر برود، QTEها و مکانیک Keep Calm برای آن شخصیت به خصوص سختتر میشوند. ضمن اینکه هرچه اخلاق منفی قفل شده زیادتر، احتمال مرگ کاراکتر بیشتر.
به شخصه از این ویژگی جدید واقعا لذت بردم و برایم جذابیت داشت.
یک تغییر دیگر، سختتر کردن مکانیک ضربه زدن است. قبلا با دایره نشان میداد که کجا را باید بزنیم. ولی حالا حدس زدن به عهده بازیکن است. مثلا در یکی از بخشها، کاراکتر استاد دانشجویان دارت بازی میکند و باید ۲۰ امتیاز را بزند. هنگامی که نشانگر را روی ۲۰ امتیاز بیاورید، رنگ آن از سفید به قرمز تغییر مینماید؛ این تغییر رنگ یعنی مکان درست ضربه زدن را پیدا کردهاید.
قدمگاه سوم: سرای خاکسترها
داستان (بر اساس افسانه نفرین امپراطوری قوم اَکَد)
«مردی مدعی از دیار CIA افتخار میکند که با پیشگامیاش در عرصه تکنولوژی، توانسته مخفیگاه هستهای عراقیها را پیدا کند. اما بدبختانه پیشگامی او حاصلی جز نزدیکی به هلاکت ندارد و جان خودش و چهارنفر دیگر را به خطر میاندازد…»
برخلاف ماجراهای پیشین، داستان سرای خاکسترها وقتی وارد بحبوحه میگردد، تا رس آخر را از وجود بازیکن میکشد. یعنی وقتی که فکر میکنید: «آه! همه چیز تمام شد…»، میبینید هنوز هم نمیتوانید نفس راحت بکشید! این را در داستان متوجه خواهید شد و اسپویل نمیکنم.
گیم پلی
اکثر منتقدان معتقدند که House of Ashes بازگشت Supermassive Games به رستگاری است. هرچند چنین حرفی واقعا بامزه به نظر میرسد؛ چون تنها تفاوت این قسمت با قبلیها در حد تغییر قیافه بخش Bearing هست و حالت سوم شخص دوربین.
برخی Secretها نیز به جای متن تبدیل به کلیپهایی قطعه قطعه و کوتاه شدهاند که در پایان و بعد از یافتن تمامی رازها، میتوانید نسخه بهتر و کاملشان را در بخش Bonus مشاهده بفرمایید.
القصه که اینست رستگاری Supermassive Games!
قدمگاه چهارم: اهریمنِ درون من
داستان (بر اساس ماجرای تاریخی اولین قاتل سریالی آمریکا Herman Webster Mudgett)
«روزهای روشن مستند Lonnit Entertainment رو به افول هستند؛ مستندی درباره قاتلان و قتلهای سریالی. در چنین ایامی سخت، ناگهان نور امید، رییس این گروه مستندسازی را کور میکند و با دریافت دعوت نامهای از طرف آقای دومِت، بین خود و گروهش به اندازه یک قدم تا مرگ فاصله میاندازد. “میهمانان! خوش آمدید! ولی به وسایل لطفا دست نزنید!”…»
مدال طولانیترین قسمت فرنچایز تصاویر تاریک به اهریمن درون من میرسد. زمان بندی وقایع و تعلیق قسمت چهارم با وجود زمان زیاد داستان، قابل تحسین است. منتها باز هم اینجا مقدمه چینی کندی داریم که طولانیتر از Little Hope، ولی تک تک ثانیههایش برای فهم ادامه و پایان ماجرا ضروری میباشد.
علاوه بر این، در صورت پیش روی تا انتهای ماجراجویی، متوجه میشوید که حتی مسخرهترین قسمت داستان (مثل گشتن به دنبال سیگار) جلوتر نقش اساسی را بازیگری مینماید و تازه میفهمید چرا روایت بر چنین کار بیاهمیتی اصرار دارد.
تنها چیزی که The Devil in Me از شما میخواهد اندکی دندان به جگر گرفتن است؛ بعد از آن است که پرده نمایش به کناری میرود…
از اینها بگذریم، به نظرم رستگاری واقعی Supermassive Games درحقیقت همین قسمت میبود؛ نه House of Ashes.
گیم پلی
تغییرات گستردهای را در این قسمت شاهدیم که حس و حال Sherlock Holmes: Crimes & Punishments را القا میکنند. اگر این بازی را انجام داده باشید، با گیم پلی مشکل آنچنانیای نخواهید داشت.
همچنین، نوار سیاه بالا و پایین دوربین حذف شده، حالت تمام صفحه به خود گرفته، آزادی حالت سوم شخص بیشتر گردیده و حالا میتوانید آزادانه در محیطهای معینی بچرخید.
مکانیکهای جالب دیگری که به فرنچایز آمده، شامل Inventory و Actionهای ویژهای است که در طول بازی کارآمد و صد درصد ارزشمندند.
Actionها یعنی مثلا فشردن دکمه Space برای پرش، نشستن یا رد شدن از روی چوب که این مورد آخری، نیاز به فشردن دکمههای A و D (برای PC) دارد تا تعادل شخصیت حفظ شود و نیفتد.
Inventory هرشخصیت نیز قابلیت مخصوصش را دارد؛ مثلا مداد Kate نوشتههای پنهان را آشکار میکند، Jamie میتواند با وسیله برقی خود معمای وصل کردن برق را حل کند و…
گفتیم معما؟ بله! در تصاویر تاریک معما هم دیگر داریم! لیکن در مقایسه با بازیهایی مثل Sherlock Holmes: Crimes & Punishments معماها بسیار آسانتر و سادهتر هستند. افزون بر این، تعدادشان حداکثر به تعداد انگشتهای دست میرسد و نسبت به بازیهایی که تاکنون انجام دادهام، انصافا آنقدرها هم زیاد نیستند. اگر چه به نظرم برخیشان ذاتاً معما به حساب نمیآیند، چرا که در بدترین حالت، به سختی یک لیوان آب خوردن هستند (این نظر شخصی است و شاید برای دیگری، معماها سخت باشند.)!
نکته قابل توجه: در برخی مکانها و پس از پخش بعضی کات سینهای طولانی، دوربین حالت Fixed به خود میگیرد و تا کاراکتر به جلو حرکت نکند از حالت قفل درنمیآید. ابتدا فکر کردم شاید باگ باشد، اما بعد متوجه شدم که این درواقع نوعی سبک نمایش دوربین است.
همین الان ماجراجویی را شروع کنید!
نمیگویم تجربه بینقصی را خواهید داشت؛ ولیکن رضایت بخش است و برای علاقهمندان به ژانر وحشت و سبک Choices Matter شدیداً پیشنهادش میکنم.
ضمنا، در متنم روش غیررسمی Rewind انتخابها را قول دادم که بگویم؛ این روش فقط برای PC میباشد و در ظاهر شق القمر به نظر میآید. لاکن نگران نباشید:
۱- بعد از شروع بازی و اولین انتخاب در دیالوگ، ALT و TAB بزنید (وقتی روی صفحه بازی نباشید، Pause میشود. اما اگر نشد، این کار را خودتان همیشه قبل از TAB+ALT انجام دهید.).
۲- مسیر زیر را در قسمت مشخص شده Paste کنید (بسته به اسم بازی، TheDevilInMe به HouseOfAshes، LittleHope و ManOfMedan تغییر مییابد):
%LOCALAPPDATA% \TheDevilInMe\Saved\SaveGames\
۳- یک یا چند فولدر به هرنام دلخواه ایجاد نمایید و فایل SPSaveSlot0001.sav را کپی و در آن پوشه Paste بفرمایید.
۴- به بازی برگردید. سپس هروقت خراب کردید، بازی را Pause و به “”منوی اصلی بازی“” بازگردید و دوباره به محل ذخیره بازی سر بزنید.
۵- فایل SPSaveSlot0001.sav موجود در پوشه دلخواهتان را به جای فایل اصلی Paste کنید و گزینه Replace the file in the destination را انتخاب کنید.
۶- حالا از منوی بازی، گزینه Play Alone و سپس Continue را انتخاب کنید.
پیشنهاد میکنم مواقع Keep Calm و انتخابهای حساس این کار را انجام دهید تا اگر خواستید Rewind کنید. من فقط وقتی این کار را کردم که دور دوم بود و میخواستم انتخابها را آزمایش کنم و همه را تا پایان داستان بازیها زنده نگه دارم. وگرنه دور اول همیشه تلفات بسیار خوب و دلچسبی دارد!
ممنونم از همراهی شما دوستان گیمفایی عزیز 🌹
موفق و تندرست باشید
منبع: https://gamefa.com/973673/the_dark_pictures/